پیامدهای اقدام نظامی علیه ایران برای ترامپ و آمریکا چیست؟
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
پیامدهای اقدام نظامی علیه ایران برای ترامپ و آمریکا چیست؟
k ٢٦
٣٧
مشرق / متن پیش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
اگر آمریکا به ایران حمله کند، نه تنها نظام این کشور، بلکه خاورمیانه و تمام دنیا در آتش این جنگ خواهد سوخت؛ آتشی که اول از همه دامن رژیم صهیونیستی را خواهد گرفت.
اگرچه مقدمات جنگ میان ایران و آمریکا فراهم نیست و آمریکا هم تحت هیچ شرایط منطقیای امکان حمله به ایران را ندارد، اما در این گزارش فرض میکنیم یکی از دولتهای آمریکا (چه ترامپ و چه رؤسایجمهور بعد از او) بدون آنکه دنیا را به این جنگ متقاعد کرده یا به سرنوشت نهایی آن اندیشیده باشد، در یک تصمیم جنونآمیز یکی از سناریوهای حمله به ایران را انتخاب کرده است. با این فرض، تنها سؤالی که پیش روی مقامات آمریکایی باقی میماند آن است که حمله نظامی یا جنگ با ایران چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. در اینجا برخی از مهمترین پیامدهای درگیری نظامی میان آمریکا و ایران را برای ترامپ و آمریکا فهرست کرده و درباره آنها توضیح دادهایم.
در صورت جنگ با ایران چه بلایی سر ترامپ میآید؟
طبیعتاً بررسی پیامدهای جنگ احتمالی با ایران برای رئیسجمهور کنونی آمریکا اهمیت زیادی دارد. ترامپ حتی اگر به پیامدهای جنگ با ایران برای کشورش و دنیا هم اهمیتی ندهد، قطعاً برایش مهم است که حمله به ایران چه بلایی بر سر خودش خواهد آورد. مهمترین پیامدهای چنین تصمیمی برای ترامپ از این قرارند:
انتخابات 2020
ترامپ از ماهها قبل تبلیغات برای انتخاب مجدد در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 آمریکا را آغاز کرده است. در حالی که هنوز بیش از یک سال و نیم از دوره اول ریاستجمهوری ترامپ باقی مانده، باید پرسید جنگ احتمالی با ایران در این مدت چه تأثیری روی شانس انتخاب مجدد او خواهد گذاشت. جنگ میتواند دو تأثیر کاملاً متضاد بر شانس موفقیت یک رئیسجمهور برای انتخاب مجدد داشته باشد. معمولاً دو نوع جنگ به نفع رئیسجمهور در هر کشوری است: اولاً جنگی که ناعادلانه علیه کشور تحمیل شود، و دوماً جنگ خارجیای که برای افکار عمومی داخلی توجیهپذیر و روی هم رفته یک «جنگ تمیز» (بدون هزینه و تلفات گسترده) باشد. اینگونه جنگها (به خصوص نوع اول) موجب بروز تأثیر یا سندرم «وحدت حول پرچم »و در نتیجه سبب تقویت جایگاه و افزایش محبوبیت رئیسجمهور میشوند.
به عنوان نمونه، حوادث 11 سپتامبر (اگرچه نه تنها یک جنگ محسوب نمیشود، بلکه یک عملیات پرچم دروغین بود، اما) محبوبیت جورج بوش پسر، رئیسجمهور وقت آمریکا، را به میزان باورنکردنی و بیسابقهای افزایش داد. بوش تا روز 10 سپتامبر تنها 51 درصد مقبولیت داشت، اما تنها 11 روز پس از این حوادث محبوبیت او با افزایش 39 درصدی به 90 درصد رسید که بیشترین مقبولیت یک رئیسجمهور در تاریخ آمریکا محسوب میشد . 11 سپتامبر چک سفیدی بود که به دست بوش دادند، اما اشتباه رئیسجمهور آمریکا این بود که این چک را با گفتن دروغ «سلاحهای کشتار جمعی» و حمله به عراق نقد کرد. بسیاری از کارشناسان معتقدند محبوبیت بوش پس از 11 سپتامبر زمینهساز آغاز «عملیات آزادسازی عراق» در سال 2003 شد.
آمار محبوبیت بوش حتی در اوایل جنگ عراق نیز جهش محسوسی داشت و از 58 درصد طی روزهای منتهی به آغاز جنگ به 71 درصد در اولین روزهای حمله به عراق رسید، اما دلیل این افزایش محبوبیت را شاید بتوان تشنگی آمریکاییها برای یک جنگ پس از حوادث 11 سپتامبر دانست. انکارناپذیر است که بخشی از مردم این کشور به هر دلیلی تصور میکردند حمله به عراق در جهت سیاست بهاصطلاح «جنگ جهانی علیه تروریسم» دولت بوش پس از 11 سپتامبر است. با این حال، خیلی زود پرده این توهم از مقابل چشمان مردم آمریکا کنار رفت و جورج بوش نهایتاً طی هفتههای انتهایی دولتش با ثبت رقم 25 درصد محبوبیت ، به همان رئیسجمهور منفوری تبدیل شد که بارها طی دوران ریاستجمهوریاش اثبات کرده بود هست .
چنانکه گفته شد، تئوری وحدت حول پرچم در مورد جنگهایی به کمک رئیسجمهور آمریکا میآید که در آنها تلفات زیادی به نیروهای آمریکایی تحمیل نشود. آنچه اصطلاحاً یک «جنگ کثیف» نامیده میشود، قطعاً در صورت درگیری نظامی آمریکا با ایران، دامنگیر ترامپ خواهد شد. چنانکه در قسمت دوم این مجموعه گزارش توضیح داده شد و پایگاه آمریکایی «واکس» نیز خاطرنشان کرده است، جنگ با ایران به هیچ عنوان با جنگ با عراق قابلمقایسه نیست. در حالی که جنگ عراق عموماً یک «جنگ کثیف» تلقی میشود که نهایتاً به محبوبیت جورج بوش پسر آسیب شدیدی وارد کرد، جنگ ایران با ابعاد چندین برابر بزرگتر و درگیریهای نظامی چندین برابر کثیفتر میتواند به معنای بسته شدن پرونده ریاستجمهوری ترامپ در خوشبینانهترین حالت پس از پایان دوره چهارساله اول باشد؛ اگر کار به استیضاح و برکناری او نکشد. اما آیا احتمال جنگ میان ایران و آمریکا در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ وجود دارد؟
◄ برَند «ترامپ»
تأثیر مخرب آغاز یک جنگ نظامی با هر کشوری و به خصوص با ایران بر شانس انتخاب مجدد ترامپ تقریباً تضمین میکند که طی مدت باقیمانده از دور اول ریاستجمهوری وی هیچگونه درگیری نظامی میان دو کشور اتفاق نخواهد افتاد. با این حال، آیا این گمان که متأسفانه در بخشی از افکار عمومی و حتی بعضاً ناظران مسائل بینالمللی به وجود آمده، مبنی بر اینکه ترامپ در دوره دوم و آخر ریاستجمهوریاش خطرناکتر خواهد شد، صحت دارد؟ به عبارت دیگر، آیا ممکن است ترامپ از آنجایی که در صورت انتخاب مجدد دیگر به فکر نظر مردم آمریکا در دور دوم ریاستجمهوریاش نخواهد بود، به جنگ ایران برود؟ این تصور غلط نتیجه فراموش کردن بدیهیترین ویژگی هویتی ترامپ است: ترامپ یک تاجر است نه یک سیاستمدار. برای ترامپ نه سیاست مهم است، نه امنیت بینالمللی و نه حتی امنیت آمریکا به خودی خود تا جایی که منافع شخصی او به خطر نیفتند. برای ترامپ تنها ثروت و شهرت خودش است که اهمیت دارد.
لازم به یادآوری است که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا معتقد بودند ترامپ برای رسیدن به ریاستجمهوری در انتخابات آمریکا شرکت نکرده بلکه برای رسیدن به شهرت بیشتر پا به عرصه این رقابت گذاشته است. «مایکل وولف» در بخشی از کتاب مشهور «آتش و خشم» که به شدت مورد انتقاد ترامپ هم قرار گرفت، درباره اطمینان و حتی آرزوی ترامپ برای شکست در انتخابات سال 2016 مینویسد:
ترامپ بعد از شکست، هم به شکل دیوانهواری مشهور میشد و هم شهید [مبارزه علیه] «هیلاریِ فاسد» [عبارتی که ترامپ در رقابتهای انتخاباتی برای اشاره به کلینتون استفاده میکرد]. دختر او «ایوانکا» و دامادش «جرِد» به افراد مشهور بینالمللی تبدیل میشدند. «استیو بَنِن» [استراتژیست ارشد و برکنارشده کمپین ترامپ] عملاً رئیس جنبش «تی پارتی» میشد. «کِلیان کانوی» [مدیر وقت کمپین و مشاور کنونی ترامپ] میتوانست ستاره برنامههای خبری تلویزیونی شود. «ملانیا ترامپ» [همسر ترامپ] هم که شوهرش به او اطمینان داده بود رئیسجمهور نخواهد شد، میتوانست بار دیگر به ناهار خوردنهای نامحسوس خود [بدون توجه رسانهها] بازگردد. [به این ترتیب]، شکست، کار همه را راه میانداخت. شکست، پیروزی بود .
به نوشته وولف، ترامپ حتی پس از یک ماجرای ناگوار طی رقابتهای انتخاباتی، به همسرش وعده داده بود که در انتخابات پیروز نخواهد شد:
نیویورکپست توانسته بود به تصویری برهنه و منتشرنشده از ملانیا ترامپ دست پیدا کند که همسر ترامپ آن را در اوایل شغل مدلینگش انداخته بود؛ تصویری که همه به استثنای خود ملانیا فکر میکردند خود ترامپ احتمالاً آن را لو داده است. [بعد از انتشار این تصویر] ملانیا با حالتی تسلیناپذیر با ترامپ مواجه شد. آیا آینده اینگونه است؟ وی به ترامپ گفت که نمیتواند چنین آیندهای را تحمل کند. ترامپ به روش معهود خود پاسخ داد: «شکایت میکنیم!» و ملانیا را به وکلایش سپرد. اما خود ترامپ نیز به طرزی غیرمعمول، [ظاهراً از شرکت در انتخابات] پشیمان بود. به ملانیا گفت فقط کمی بیشتر [تحمل کند]، چون همه اینها ماه نوامبر [2016، بعد از برگزاری انتخابات] تمام میشود. ترامپ همچنین یک ضمانت متقن هم به همسرش داد: تحت هیچ شرایطی امکان نداشت که در انتخابات پیروز شود... شب انتخابات، کمی بعد از ساعت 8، وقتی به نظر میرسید این سناریوی غیرمنتظره (که ترامپ ممکن است واقعاً پیروز شود) دارد محقق میشود، «دونالد جونیور» [پسر ترامپ] به یکی از دوستانش گفت که چهره پدرش، یا «دیجیتی» [مخفف دونالد جان ترامپ] چنانکه خود دونالد جونیور او را مینامد، به گونهای شده بود که گویی جن دیده است. ملانیا هم داشت اشک میریخت؛ اشکهایی که از روی خوشحالی نبودند.
همه اینها، علاوه بر تأکیدهای مکرر ترامپ بر «استعداد ذاتی»اش در تجارت حتی برای اثبات تواناییهای سیاسیاش بدان معناست که رئیسجمهور آمریکا هنوز هم بیش از آنکه خودش را یک سیاستمدار بداند، یک تاجر میداند و بیش از آنکه یک شخصیت سیاسی باشد یک برند تجاری است. بلایی که جنگ عراق تا سالهای سال بر سر محبوبیت جورج بوش پسر آورد، در صورت جنگ با ایران میتواند برند ترامپ و چهبسا آینده تجاری او را به کلی نابود کند و بنابراین ترامپِ تاجر حتی در دوره دوم ریاستجمهوریاش هم (به فرض آنکه دوره دومی وجود داشته باشد) به جنگ با ایران فکر نخواهد کرد. اما حتی اگر ترامپ هم با ایران نجنگد، آیا رؤسایجمهور دیگر آمریکا ممکن است به ایران حمله کنند؟
نظام آمریکا چه هزینههایی برای جنگ با ایران خواهد پرداخت؟
تا اینجا دیدیم که دونالد ترامپ چه به خاطر مصالح سیاسی و چه ملاحظات تجاری و منافع شخصی به ایران حمله نخواهد کرد. اما آیا آنچه که هوچیهای مغرض (یا در حالت خوشبینانه، نادان) از آن تحت عنوان «سایه جنگ» یاد میکنند، با رفتن ترامپ دوباره بالای سر جمهوری اسلامی برخواهد گشت؟ برای پیدا کردن پاسخ این سؤال باید ببینیم فارغ از اینکه چه کسی رئیسجمهور، چه کسی مشاور امنیت ملی، و چه کسی وزیر خارجه است، پیامدهای جنگ با ایران برای نظام آمریکا، منافع این کشور و متحدانی که واشینگتن دائماً از آنها دم میزند، چیست. بخشی از مهمترین این پیامدها در اینجا آورده شدهاند:
◄ هزینههای نجومی مالی، جانی و سیاسی
گاه حتی کارشناسان مسائل بینالملل هم یک نکته بدیهی را فراموش میکنند: «دولت آمریکا ممکن است برای جنگافروزی به تمام دنیا دروغهای شاخدار بگوید، اما نهایتاً واشینگتن که دروغهای واشینگتن را باور نمیکند.» به عبارت دیگر، هدف دولت آمریکا از به راهاندازی یا ورود به جنگ در خاورمیانه بر اساس دروغهایی مانند سلاحهای کشتار جمعی صدام یا استفاده بشار اسد از سلاحهای شیمیایی، صرفاً تأمین منافعی است که تصور میکند با حمله به یک کشور میتواند به دست بیاورد و اگر خود آمریکاییها بدانند هزینههای یک جنگ از منافع آن بیشتر است، قطعاً دست به آغاز چنین جنگی نخواهند زد.
به عنوان مثال، دولت جورج بوش برای حمله به عراق یک دروغ بزرگ را از خودش ساخت، چون فکر میکرد منافعی که از اشغال این کشور به دست خواهد آورد (نفت، فروش سلاح، تسلط بر یکی از همسایههای مهم ایران،...) از هزینههای جنگ در عراق بیشتر است. اکنون باید دید آیا سیاستمداران آمریکایی چه در این دولت و چه در دولتهای آینده آمریکا منافعی برای کشورشان متصور هستند که گفتن یک دروغ بزرگتر برای حمله به ایران به منظور تأمین آن منافع ارزش پرداخت هزینههای نجومی این جنگ را داشته باشد یا نه.
برای پاسخ به این سؤال هم ناگزیر باید اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه ایران را با آنچه در جنگ عراق اتفاق افتاد مقایسه کرد . از آنجایی که به اذعان کارشناسان و حتی سیاستمداران هر دو حزب آمریکا و با توجه به قدرت گرفتن ایران در خاورمیانه و سنگین شدن کفه ترازوی نفوذ منطقهای به سود تهران در نتیجه سقوط صدام، جنگ عراق یک شکست بزرگ را برای آمریکا رقم زد، نمیتوان منافعی را برای واشینگتن تصور کرد که به موجب آنها کاخ سفید به این نتیجه برسد که باید در ایران وارد جنگی چندین برابر پرهزینهتر از جنگ عراق شود؛ جنگی که کارشناسان آمریکایی به شدت دولت آمریکا را از آن بر حذر داشتهاند و حتی یکی از سربازان آمریکا در عراق هم طی گزارشی در مجله «تایم» آمریکا آن را «احتمالاً خطرناکترین درگیری آمریکا از ویتنام تا کنون» توصیف میکند .
لازم به ذکر است که وقتی صحبت از هزینههای جنگ با ایران میشود، قابلاغماضترین هزینهها برای دولت آمریکا هزینههای مالی و تلفات جانی هستند. بنابراین نباید اشتباه کرد و هزینههای جنگ با ایران را در هزینههای مالی و جانی خلاصه نمود، بلکه هزینههای بزرگتر و غیرقابلتحملی که جنگ با ایران به هر دولتی در آمریکا تحمیل خواهد کرد، هزینههای سیاسی و بینالمللی هستند که در ادامه این گزارش بیشتر به آنها خواهیم پرداخت. اما اولین هزینهای که نظام آمریکا برای جنگ با ایران خواهد پرداخت، فشار افکار عمومی داخلی به خصوص پس از درس تلخی است که مردم آمریکا از جنگ با عراق درباره دروغگویی سیاستمدارانشان یاد گرفتند. به این ترتیب، شکی وجود ندارد که هزینههای هرگونه جنگی با ایران از فایدههای احتمالی آن بسیار بسیار بیشتر است و شاید بتوان گفت در گام اول، تلاش برای متقاعد کردن مردم آمریکا به جنگ با ایران مانند تلاش برای قبولاندن دوباره جنگ ویتنام به مردم این کشور غیرممکن است.
◄ منافع، نیروها و پایگاههای آمریکا در منطقه
خاورمیانه به دلایل متعددی از جمله اهمیتش در تأمین نفت دنیا در سیاست خارجی آمریکا جایگاه ویژهای دارد و تمرکز پایگاهها و نیروهای نظامی واشینگتن در این منطقه تنها یکی از شواهد اثباتکننده این واقعیت است. از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان نظامی دنیا متفقالقولند که ایران صاحب متنوعترین و بزرگترین زرادخانه موشکی در خاورمیانه است و میتواند از این موشکها برای هدف قرار دادن منافع آمریکا در منطقه، نیروهای نظامی این کشور در خلیج فارس و تنگه هرمز، و پایگاههای نظامی واشینگتن در کشورهای حاشیه خلیج فارس استفاده کند و قطعاً هم این کار را خواهد کرد. این یعنی در صورتی که آمریکا تصمیم بگیرد جنگی را علیه ایران آغاز کند، باید خود را برای نبرد همزمان در چندین جبهه در منطقه و از جمله درون خاک کشورهای میزبان پایگاهها و نیروهایش آماده کند. به عبارت دیگر، چنانکه بسیاری از کارشناسان آمریکایی میگویند، جنگ با ایران صرفاً منحصر به مرزهای ایران باقی نخواهد ماند، بلکه به سرعت تبدیل به یک جنگ منطقهای خواهد شد که قطعاً به نفع آمریکا و مطلقاً به نفع کشورهای دیگر خاورمیانه نخواهد بود.
حتی اگر آمریکا هم تلفات جانی و نظامی جنگ با ایران را بپذیرد، بعید است کشورهای همپیمان با واشینگتن جنگ طولانیمدت درون مرزهایشان به نیابت از کشوری را تحمل کنند که خودش هزاران کیلومتر آنطرفتر در امنیت به سر میبرد. مردم در این کشورها ممکن است به تصور اینکه آمریکا برای دفاع از آنها در کشورشان پایگاه تأسیس کرده، به این اشغالگری رضایت داده باشند، اما اگر ببینند این پایگاهها اتفاقاً جنگ را برای کشورشان به ارمغان آورده، فشار تحملناپذیری به دولتهایشان وارد خواهند کرد که طبیعتاً این دولتها را میان سرکوب شورش داخلی یا انتقال این فشار به واشینگتن مستأصل خواهد کرد. به هر حال، تحمیل هزینههای ناخواسته به متحدان منطقهای آمریکا تداوم جنگ با ایران را برای این کشور غیرممکن میکند. علاوه بر همه اینها، به خطر افتادن امنیت پایگاهها و حضور نظامی آمریکا در منطقه پیامدهای عمیقتر و بلندمدتتری هم خواهد داشت که آمریکاییها را وادار میکند فقط به کشورهایی حمله نظامی کنند که توان انتقامجویی علیه مواضع نظامی منطقهای واشینگتن را نداشته باشند؛ کشورهایی که نام ایران به لطف برنامه قدرتمند موشکی مدتها پیش از فهرست آنها خط خورده است.
◄ انزوای بینالمللی
اختلافنظر میان آمریکا و سایر کشورهای جهان به ویژه اروپا درباره جنگ با ایران انکارناپذیر است و دلایل مشخصی هم دارد که شاید مهمترینِ آنها تفاوت عمده میان تصور آمریکاییها و اروپاییها درباره آن چیزی باشد که هر دوی آنها «تهدید ایران» مینامند. در گزارش اول این مجموعه توضیح داده شد که چرا آمریکا نخواهد توانست اروپاییها را به جنگ با ایران متقاعد کند و یکی از شواهد در اینباره نیز اظهارات سرلشکر «کریس گیکا» فرمانده انگلیسی و معاون فرماندهی ائتلاف آمریکایی ضدداعش در رد ادعاهای جدید واشینگتن درباره افزایش سطح تهدیدات از جانب ایران است. یکی از پیامدهای نادیده گرفتن این اختلافنظر توسط آمریکا و آغاز یک جنگ احتمالی با ایران قطعاً فاصله گرفتن هرچه بیشتر کاخ سفید از متحدان اروپاییاش خواهد بود.
مطمئناً روابط دولت کنونی آمریکا با کشورهای اروپایی یک اتفاق ویژه و ناگوار در سیاست خارجی این کشور محسوب میشود، اما حتی دولتهای بعدی آمریکا نیز در صورت بهبود روابط با اروپا باز هم نخواهند توانست جنگ با ایران را به اروپاییها بقبولانند و صرفنظر از تیرگی روابط سیاسی میان دو طرف، مسئله مهمتر این است که آمریکاییها بدون حمایت نظامی متحدانشان قطعاً در جنگ با ایران موفق نخواهد بود. علاوه بر این، یک پیامد مهم همراه نشدن اروپاییها با آمریکا در حمله نظامی به ایران میتواند تضعیف ناتو باشد. طبق یکی از مهمترین قوانین پیمان ناتو، حمله به یکی از اعضای این پیمان نظامی به منزله حمله به تمامی اعضا تلقی میشود. این قانون تا کنون فقط یک بار پس از حوادث 11 سپتامبر اجرا شده است، اما اگر آمریکا به عنوان مهمترین عضو ناتو بار دیگر اعضای دیگر این معاهده را سر دوراهی ورود به یک جنگ کاملاً نامشروع یا تخطی از یک قانون مهم ناتو قرار دهد و این اعضا گزینه دوم را انتخاب کنند، آنوقت وزن پیمان آتلانتیک شمالی به کل زیر سؤال خواهد رفت. آنچه که مسلم است این است که اروپاییها به طور کلی تمایلی به رفتن درون چاه جنگ با طناب آمریکا ندارند و تجربه آنها از این اشتباه در عراق و جاهای دیگر مانع از جستن آنها به ماجراجویی بسیار بزرگتری در ایران خواهد شد. بخشی از دلایل این واقعیت به پیامدهای جنگ در خاورمیانه برای خود کشورهای اروپایی برمیگردد که در ادامه همین گزارش توضیح داده شدهاند.
◄ تشدید تنفر ایرانیها از آمریکا
بر کسی پوشیده نیست که تاریخ دهها ساله روابط ایران و آمریکا، از کودتای سال 1332 تا پشتیبانی واشینگتن از صدام در جنگ تحمیلی، و تحریمهای ظالمانه طی چهار دهه اخیر علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران ذرهای علاقه به آمریکا در دل ایرانیها به جای نگذاشته است. با این وجود، نمیتوان انکار کرد که دستگاه قدرتمند تبلیغاتی آمریکا متأسفانه بخش ناچیزی از افکار عمومی و بسیار خطرناکتر از آن، قشر کوچکی از خواص در ایران را تحت تأثیر قرار داده و فریفته است. اقدام مستقیم نظامی میتواند هرگونه ابهام احتمالی درباره دشمنی آمریکا با ایران را در ذهنها از بین ببرد. ممکن است از دید ایرانیها این مسئله یک پیامد بیاهمیت به نظر بیاید، چراکه وقتی صحبت از جنگ میشود، دیگر اهمیتی ندارد اگر ملتی که جنگ به آن تحمیل شده از مهاجم متنفر شوند. با این حال، دیدگاه آمریکاییها نسبت به این مسئله پیچیدهتر است.
درون نظام آمریکا قطعاً اختلافنظری درباره لزوم مقابله با ایران وجود ندارد، اما نظرات درباره شیوه انجام این کار متفاوت است. تشدید تنفر ایرانیها از آمریکا در نتیجه جنگ نظامی برای طرفداران بیچونوچرای جنگ در آمریکا ممکن است اهمیتی نداشته باشد، اما برای قشر دیگری در نظام این کشور که طی سالهای گذشته به دنبال نفوذ در داخل جامعه و حکومت ایران بودهاند، فوقالعاده مهم است. این افراد سرمایههای هنگفت مالی و انسانی را صرف نفوذ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در ایران کردهاند تا بلکه بتوانند محاسبات مقامات ایرانی را تحت تأثیر قرار دهند. هرگونه اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی، در هر مقیاسی، نه تنها چشم افراد اندکی را باز خواهد کرد که ممکن است دچار توهم «خیرخواهی آمریکا» شده باشند، بلکه سیاستمداران فریفته واشینگتن را نیز که تنها امید کاخ سفید برای نفوذ و فروپاشی جمهوری اسلامی از درون هستند، برای همیشه رسوا میکند و تأثیر تبلیغات دروغین آمریکا به بهانههایی مانند «حقوق بشر» و «دموکراسی» و «صلحطلبی» را برای همیشه یا دستکم تا چندین نسل در ایران خنثی خواهد کرد.
-
سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۰:۵۱
-
۶۷ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
اخبار محرمانه
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/119284/