سیلی مرد کروات به صورت هواداران پرسپولیس
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
سیلی مرد کروات به صورت هواداران پرسپولیس
٨١٣
٠
آی اسپورت / متن پیش رو در آی اسپورت منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
شقایق اشک ریز| حتما این حکایت به گوشتان خورده است. روزی که ردپای به جا مانده، شبیه به چکمههای کدخدا بود یکی میگفت: دزد، چکمههای کدخدا را دزدیده است. دیگری گفت: چکمههایش شبیه چکمه کدخدا بوده است. هر کسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد. دیوانهای فریاد برآورد: «مردم؛ دزد، خود کدخداست». مردم پوزخندی زدند و گفتند: کدخدا به دل نگیر، مجنون است، دیوانه است. ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقلِ آبادی اوست.
«تیم خوب بود. عین یک خواب است که میخواهی با نوازش بیدار شوی اما همین زمان است که ایوانکوویچ با تصمیمهایش تو را بیدار میکند و میگوید سقف رویاها کوتاه است.»
اینها بخشی از صحبتهای تکاندهنده دراوکو مامیچ مدیر دیناموزاگرب در مورد برانکو ایوانکوویچ بود. البته این طعنهها از علاقه مامیچ به برانکو هرگز کم نکرد. برکسی پوشیده نیست که پروندههای فساد مامیچ سالهاست که باز و بسته میشود و البته دیوانه بازیهای او که نه آغازی دارد نه پایانی. یک روز که عصبانی بود هرچه اتهام ریز و درشت بود نثار وزیر کرواسی کرد و ساعتی بعد با دستور مستقیم وریز کرواسی، مامیچ را در کنفرانس خبری دستگیر کردند و بردند. دیناموزاگرب روزهای تلخ دیگری هم گذرانیده، اخراج جورچیچ از نیمکت مربیگری دینامو آنقدر وحشتناک بود که عدهای از هواداران افراطی دیناموزاگرب اوضاع را برنتابیدند و دست به شورش زدند. خواسته آنها بردن سوپرجام کرواسی و جامهای داخلی کرواسی نبود، آنها سالهاست در کرواسی بیرقیب هستند؛ پرافتخارترین هستند. گهگاهی شگفتیهایی میشود که جام از زاگرب گرفته شود اما پایدار نیست، آنها حضور موفق در اروپا را طلب میکردند. نشان به آن نشان که وقتی در پلیآف اروپا مغلوب تیم اتریشی شدند سرمربیشان جورچیچ شبانه زاگرب را ترک کرد تا این امید در زاگرب زنده شود که جانشینش کسی باشد که بلندپرواز باشد، کسی باشد که زاگرب او را دوست داشته باشد، کسی باشد که سقف رویاهایش هم بلند باشد اما وقتی نام برانکو ایوانکوویچ بار دیگر مطرح شد هماناندازه که این انتخاب برای هواداران زاگربی غیرقابل تحمل بود برای ما مردم ایران تداعی کننده خاطرات زیادی بود. آخر از دورادور همیشه نگاهمان به برانکو بود که کجا میرود، روی کدام نیمکت مینشیند، کجا میدرخشد، نشان به آن نشان که وقتی «عبدالعزیز الدوسری» در برنامه رادیویی سعودی وقتی که برانکو در فینال حذفی عربستان شکست خورده بود با لحن تندی گفت «قراردادش را پاره کنید»، نفرین کردیم کار تیم الاتفاق بینام و نشان به کجا کشیده که با برانکو اینگونه رفتار میکنند. خلاصه آنکه برانکو ایوانکوویچ سرمربی دیناموزاگربی شد که دیوانگان زاگربی هرگز استادیوم ماکسیمیر را با برانکو به رسمیت نشناختند. نه آتشی، نه حمایتی، و نه شوری. هیچ چیزی مثل گذشته نبود. نکته تامل برانگیز آنجاست پیش از جام جهانی 2018 برای انتخاب سرمربی کرواسی یک نظرسنجی گذاشته شد و آرای نظرسنجی یک نتیجه تلخ به ارمغان آورد. آرای برانکو ایوانکوویچ در میان اسامی دیگر به نیمدرصد هم نرسیده بود. همان مربیای که در ایران اعتقاد داشت پروفسور فوتبال جهان است، همانی که مشت بر میز کنفرانس میکوباند و فریاد میزد «من علمیترین مربی جهان هستم، من بهترین مربی تاریخ کشورتان هستم» تنها نیمدرصد در زادگاهش مورد اعتماد بود اما در ایران شخصیت جدیدی از خود را به نمایش گذاشته بود. مرد مطیع و بلهقربانگوی دیروزیمان، با سنگر گرفتن در پشت رسانه و مطبوعات کشورمان، و البته هواداران پرسپولیس که به هر قیمتی روزهای کمنظیری را تجربه کردند، پوست انداخت، تغییر رویه داد و سوا از مباحث فنی که یک کارنامه بسیار عالی بر جای گذاشت اما از لحاظ شخصیت رفتاری تبدیل شد به بنیانگذار سیرک.
برانکو ایوانکوویچ رفت. اجازه دهید لابهلای مرثیهخوانی و بتسازی، گوشهای از واقعیت هم برای هواداران شفافسازی شود. برانکو با تصمیم شخصیاش رفت، با اندیشه قبلی، با یک طراحی هوشمندانه رفت تا آلترناتیو سکوهای سرخ باقی بماند. اما همانطور که پیشبینی میشد کسی از چمدانهای برانکو در گمرک ننوشت، کسی از تصمیم شخصی مرد کروات نگفت، کسی هم از بازیچه قراردادن هواداران چیزی بر زبان نیاورد. حقیقت آن است مفتضحانهتر از این امکان نداشت شخصیت هواداران پرسپولیس لگدمال شود. آنها باور نمیکردند مردی که سودای فرگوسن شدن داشت اینگونه برود و سرشکستهشان کند، به گونهای که کفه داغ این لکه ننگ، برابر با تمام جامهایش شود. خبر جدایی سرمربی سرخپوشان از روزها پیش فوتبال ایران را به اسارت گرفته بود. در بزرگی حادثه تردیدی وجود ندارد، آنقدر که حضور چهارساله مرد کروات در قلب پایتخت، او را در قواره آلن راجرز و علی پروین قرار داد. اما اعلام رسمی تیم سعودی، و طعنههای ریز و درشت خبرنگاران سعودی به پرسپولیس، و در نهایت پست مجازی خداحافظی برانکو ایوانکوویچ پایان یک عصر باشکوه بود. فاکتور محبوبیت در کنار ویترین خاکگرفته باشگاه پرسپولیس، همان انگیزه بر باد رفتهای بود که آهسته آهسته با مرد شماره یک سرخپوشان تکمیل شد. و سهم برانکو در جامهای داخلی، سوا از تمامی حرف و حدیثها و اتفاقات عجیبی که وجود داشته، از وی نزد هوادارانی که خسته از علی دایی و فراری از استیلیها و درخشانها شده بودند یک مربی طراز اول ساخت. فوتبالدوستان و خصوصا هواداران پرسپولیس به خوبی در یاد دارند که برانکو در روزهایی سلطنت به راه انداخت که زمان زیادی از سجده بقا نگذشته بود. آنها در یاد خواهند داشت که فصل با از دست دادن قهرمانی و تراژدی کاپیتان آغاز شد و با هتریک قهرمانی به پایان رسید. مرور این دوران برای هر هواداری، طرز رفتن برانکو ایوانکوویچ را غیر قابل تحمل میکند. پس آنها حق دارند برای واقعیت شمشیر بکشند و تجمع مقابل دفتر باشگاه را ادامه دهند. یک واکنش احساسی اما قابل درک. التهابات که کمتر شد کاش یاداوری شود همانطور که برانکو اعلام کرد دیگر چیزی برای ارائه نداشت و پرسپولیس نیاز به یک اندیشه جدید داشت. قرارداد سنگین برانکو با پرسپولیس، دلیل جدایی نبود. نمیشود برانکو را به پولپرستی متهم دانست، بلکه برانکو دیگر انگیزهای برای ماندن در پرسپولیس نداشت و با تصمیمی هوشمندانه از تیم دور شد. همانطور که گفته شد مساله آزاردهنده طرز رفتن برانکو و جداییاش از هوادارانی بود که بارها پشت مربی محبوبشان ایستادند و از مرد گوژپشتی چهار سال پیش یک جنتلمن ساختند. پرسپولیس با برانکو روزهای ممتازی را گذرانید، اما در این وانفسا که فریاد وامصیبتهای هواداران و اصحاب و رسانه امانها را بریده، باید اشاره شود که چه حمایتها و چه خدماتی به پرسپولیس تحت هدایت برانکو ایوانکوویچ ارائه شد.
مذاکره رئیسجمهور کشورمان، و نشست و برخاست کابینه حسن روحانی و سیدعباس عراقچی با رجب طیب اردوغان پیرامون نقل و انتقال یک بازیکن باشگاهی، یکی از همان اتفاقهای عجیبیست که اگر نسلهای بعد چنین چیزی را بشنوند بدون تردید نیشخندزنان خواهند گفت "دیوانه شدهای؟" شرایط اسفناک اقتصادی مردم و البته روزهای ملتهب سیاسی کشورمان در سایه روابط دیپلماسی و سیاسی ایران و ترکیه قرار گرفت. اقرار مهدی طارمی در برنامه زنده مبنی بر جعل، دروغ و سندسازی آگاهانه توسط وکیل، بازیکن و مدیریت باشگاه، نه تنها مورد مواخذه وزارت ورزش و تنبیه شدید فدراسیون فوتبال کشورمان قرار نگرفت بلکه در عین ناباوری این آبروریزی بینالمللی، باعث همبستگی چند ارگان و سازمان شد تا باشگاه پرسپولیس حمایتی چشمگیر هم در درون زمین (به عنوان مثال با استناد به برنامه نود، پرسپولیس در بین تیمهایی بود که بیشترین سود را از داوری برده بود)، و هم بیرون از زمین مسابقه را داشته باشد؛ به گونهای که تیم محروم از نقلوانتقالات، عنوان برترین تیم در بازار را با آرای مردمی کسب کرد، بیشترین پرداختی به بازیکنان و لقب پنهان گرانترین سرمربی تاریخ کشورمان از سوی وزارت ورزش را از آن خود کرد. در روزهایی که مفاد قرارداد کارلوس کیروش دست به دست میشد و در روزگاری که جلد روزنامه با تصویر وینفرد شفر بر روی دلار بسته میشد قرارداد برانکو ایوانکوویچ در زونکن اسرار محرمانه جای داشت. باید اشاره داشت به اهدای جام سوپرجام در سازمان لیگ به سیدجلال حسینی، و این اواخر اهدای جامی دیگر با قانونی که یکشبه تصویب شد از اتفاقهای قابل تاملیست که در حافظه تاریخ خواهد ماند. به نوعی میتوان صریحتر نوشت؛ اتفاقاتی که در دوران چهارساله برانکو ایوانکوویچ در ایران به وقوع پیوست نه تنها عصری از دوران باشکوه پرسپولیس بود، بلکه یکی از تامل برانگیزترین برهههای تاریخ فوتبال ایران بود.
روزنامهنگار کشورمان ساسان آقایی در صفحه خود نوشت؛ «شما برای او، تیم ملی کشورتان را فروختید، او هم برای مشتی دلار، شما را فروخت» جمله کوتاه اما تکاندهندهست. اما با همه تلخیاش حقیقت دارد. گرچه باید یک حقیقت را بپذیریم که هم درد آن با خاطرخواهان کشورمان میماند و هم انگ آن با قشری که به خاطر علاقه به برانکو، آرزوی خفت و شکست تیمملی را در قلب و سر پرورانیده بودند. حادثهای زشت که از مرز هواداری گذشت و بسیاری از خبرنگاران منتسب به پرسپولیس یا به نوعی خبرنگارنماهای سرخپوش را نیز شامل شد. بر کسی پوشیده نیست که برانکو ایوانکوویچ یک رویای تکراری داشت و آن هم یک فرصتی برای دوباره نشستن بر روی نیمکت تیمملی ایران بود. جایی که بتواند اعتباری واقعیتر کسب کند و مهمتر از آن، گذشتهاش در تیمملی را جبران کند. حتی تبصرهای در قرارداد خود با پرسپولیس گنجانده بود که در مصاحبه با تلوزیون زاگرب نیز علنی میشود «هر زمان کارلوس کیروش از تیمملی جدا شد مشکلی برای فسخ با باشگاه پرسپولیس نداشته باشد و بتواند راهی تیمملی شود» بندی که بسیاری از ابهامات چندسال اخیر و حاشیههای متعدد در مسیر تیمملی را آشکار میسازد. پس سناریو به شکل هوشمندانهای پیش میرود، مساله حیاتی اما دو فاکتور موفقیت و محبوبیت هستند. و چه میانبری قویتر از کسب موفقیت در باشگاهی که در دولت فعلی به صورت اختصاصی مورد حمایت دولتمردان و سیاسیون قرار داشت، و چه نردبانی محکمتر از پرسپولیس؛ تیمی که نه تنها بیشترین هوادار را در کشورمان دارد بلکه بیشترین رسانه و مطبوعات را با امتیازهای گوناگون نیز در اختیار دارد. اما در این بین، حمایت اکثریت مردم از کارلوس کیروش، تنها کسی که روبهروی سیستم، رسانه و به قول خودش «یک تیم خاص» ایستاد، رویای برانکو ایوانکوویچ را به سمت نابودی سوق داد. پروفسور یکی از بزرگترین شکستهای خود را بیرون از زمین تجربه میکند. شکستی که یکی از ارکان مهم آن بیبرو برگرد متعلق به رسانههای سرخپوش و روزنامهنگاران رنگی کشورمان که دستی بر آتش داشتند بود. قدیسسازی از برانکو، قلمفروشی و ضربه به رقبا، حملات تند و غیرمنطقی به تیمملی ایران، حمایت از وزیر ورزش و جوانان، اتحاد برای آزادی مفسد اقتصادی و همنشینی با سرمربی پرسپولیس را بخشی از شکست برانکو میتوان قلمداد کرد. اتفاقات زنجیرهواری که باعث شد از شمال تا جنوب کشور با سنگ به استقبال پرسپولیس بروند و هیچ شهری سرخپوشان را همانند گذشته دوست نداشته باشد. پس برانکو باز هم همانند گذشته بدون خداحافظی رفت، اما اینبار با این تفاوت که در کنار افتخارآفرینی، غرور و شخصیت هواداران و مطبوعات را له کرد. آنان گریان شدند، خودزنی کردند و این رفتن را در روز سوم/چهارم تجمعاتشان هم نشان دادند. اجازه دهید برای یکبار هم که شده صریح گفته شود؛ آنها جای درد سیلی را چشیدند، مجالی برای شنیدن حقیقت ندارند، که همان مربی محبوب و پرافتخار از هفتهها قبل قرارداد خود را با سعودیها نهایی کند و با وعده وعید، امید به بازگشت را در دل هواداران بکارد، که عید فطر قرارداد خود را امضا کند و ارزش یک خداحافظی هم برای همان سینهچاکان که انگ وطنفروشی را بر جان و دل خریدند قائل نباشد، همانها که برای آبدهان ریختن بر روی پرچم ایران خواندند و نوشتند «هرچی برانکو بگه». برانکو، مربی پرافتخار پرسپولیس، بنیانگذار یک سیرک، همانی که برایش وطن فروخته شد، به عربهای عزیز خوزستان فحاشی قومیتی شد، برای تبریز عرعر خوانده شد، حق اصفهان لهیده شد، با تبعیض آشکار خون به دل رشتیها شد، شمال تا جنوب ایران از بیعدالتی متنفر شد، در پشت پرده بازیها شد؛ داغ یک خداحافظی خشک و خالی را بر دل گذاشت و رفت. گرانترین مربی ایران، کلانتر از کارلوس کیروش و آندرهآ استراماچیونی، دلارهای سعودیها را از یوروهای اهدایی و حاجحسین هدایتی بیشتر دوست داشت. آن دسته از خبرنگاران و روزنامهنگارانی که در رسانه و مطبوعات ناهار خوردند، همانها که با جواد خیابانی گریستند، کارت هدیه گرفتند و یاداور داستان پکیجهای تیمملی در 2006 شدند، همانها که به خاطر برانکو به پرچم ایران حمله کردند، همانها که برای باز و بسته شدن چمدان برانکو سکته فوتبالی کردند؛ برای آنها بگویید برانکو رفت، همانطور که کایزر شوزه لبخند زد و رفت، همانطور که اولگ پوپوف، دلقک پیر سیرک مرد.
قصه برانکو ایوانکوویچ به سر آمد. رفت. با جای انگشت بر صورت رفت. و هیچ اتفاقی نمیتوانست مفتضحانهتر از این باشد. این اتفاق تلخ، زیباترین افتضاح فوتبال بود به طوری که با توجه به روابط سیاسی ایران و عربستان، رایزنی رئیسجمهور و اعضای محترم دولت، و حتی اهدای صندلی وزیر ورزش هم این درد تسکین نمییابد. مساله آنجاست مربی پرافتخاری که مورد حمایت مطلق دولت و وزارت بود همانند گذشته همه چیز را فروخت، همانی که صحبت کردن به زبان فارسی را عار میدانست، همانی که در زاگرب قوانین فوتبال ایران را به سخره میگرفت و پس از قهرمانی در ایران، سطح لیگ ایران را در حد اروپا قلمداد میکرد، همانی که چشم در چشم دوخت، نیشخند زد و گفت "تیمملیتان از پس سوریه جنگزده هم بر نیامد" بدون خداحافظی اما عبرتآموز رفت. گرچه این رفتن، خللی در حمایتهای عجیب و غریب از پرسپولیس را ایجاد نخواهد کرد. این پایان یک تبعیض و ناعدالتی در فوتبال کشورمان نخواهد بود. بدون تردید، برای جبران جای خالی برانکو، رقبا در زمین و بیرون از زمین تضعیف خواهند شد و بازیکنان پرسپولیس جای خالی حسین هدایتی را احساس نخواهند کرد. بیتردید ستارههای استقلال همانند گذشته کنار گذاشته میشوند و پرسپولیس ستاره پشت ستاره جذب خواهد کرد. جامها با تبصرههای عجیبتر برای پرسپولیس پست میشوند و باز هم داوری علیه سایرین صدای یک ملت را در میآورد. اما این وسط چهره یک شهر دیگر متکی به رئیسبازی نخواهد بود، دیگر این سیرک دلقکدار نخواهد شد. سعد الحارثی دروغ گفت که؛ «تهران گریست، جده خوشحال است» کاش به او بگویید تماشاچیان سیرک گریستند و یک ملت خوشحال بود.
خانمها آقایان؛ برانکو ایوانکوویچ، مربی پرافتخار باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس پس از چهار سال، سیلی زد، فروخت و رفت. آقای برانکو ایوانکوویچ؛ ما شما را با افتخارات به یاد خواهیم آورد، از همان کسی که به کرات ادعا میکرد حتی یک اوت هم به نفع ما گرفته نشده است، همانی که ویترین خاک گرفته باشگاه را نونوار کرد و همانی که فوتبال ایران را سیرک خطاب کرد. جناب برانکو؛ ملت ایران شما را فراموش نخواهد کرد، برای نشان دادن ماهیت مطبوعات و جامعه رسانه در کشورمان، برای دولتی که با اردوغان نشست، برای شلاق و حبس بیست ساله رفیق شفیق علی آقای کریمی، برای جعل، بیعدالتی، جامها، افتخارات و افتضاح عید سعید فطر. دیروز ما شما را با حماسه آنگولا به یاد داشتیم، از پای همان هواپیمایی که جناب علی کریمی شما را فاقد دانش و شخصیت معرفی کرد، از فرار مالیاتی و مصاحبههای مبتذلتان، از قهقهههای گزارشگر عرب برای چک و چککاری در زمین فوتبال، از شخصیت بله قربانگویتان. اما امروز شما را با جامها و حمله به تیمملی به یاد خواهیم آورد و از آرزویی که برای نشستن بر روی نیمکت تیمملی ایران داشتید اما با خودتان به جده خواهید برد.
تا یادم نرفته بنویسم؛ از فردای آن روز کسی آن مجنون را ندید و وقتی احوالش را جویا شدند که کدخدا میگفت: «دزد او را کشته است»، کدخدا واقعیت را گفت ولی درکِ مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت. شاید هم از سرنوشت مجنون میترسیدند. چون در آن آبادی، دانستن بهایش سنگین ولی نادانی، انعام داشت. پس همه هر روز در خانه کدخدا جمع میشدند.
-
جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۹:۰۰
-
۹۱ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
اخبار محرمانه
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/121250/