اخبار محرمانه

آخرين مطالب

ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان فرهنگی اجتماعی

ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - خبرآنلاین / منصور نصیری بازیگر نقش امجدی در سریال «زیرخاکی» پیشینه‎ای تئاتری و ماجرایی جالب درباره نحوه پیوستنش به این سریال دارد. نصیری در تئاتر تجربه بازی در نمایش‌های «لانچر5»، «آرش»، «خنکای ختم خاطره»، «دشمن مردم»، «مرگ‌ودوشیزه»، «تشریفات»، «گلن‌گری‌گلن‌راس» و «درستکارترین قاتل دنیا» را دارد، در سینما با فیلم‌های «ساعت شش صبح»، «متری‌شیش‌ونیم» و «مسیح پسر مریم» مقابل دوربین رفته و سریال «سیاوش» را نیز در شبکه نمایش خانگی دارد.
او از جهان بینی خاص خود که باعث پیشرفت او در زندگی هنری اش شده، سخن گفت.
آقای نصیری چطور به سریال «زیرخاکی» پیوستید؟
چیزی شبیه معجزه بود. ابتدا بگذارید به عقب‌تر برگردم. من از تئاتر می آیم و سیلی خورده زنده یاد استاد سمندریان و تقریبا دستپخت آخرشان هستم. سال 90 نیکبخت بودم که توانستم شاگردی استاد را بکنم. تا سال 97 فقط تئاتر کار کردم و بعد از آن با خودم تصمیم جدی گرفتم که وارد سینما شوم. پیش از آن هر روز تا ساعت 16 در شرکتی کار می‌کردم و پس از آن مشغول تمرین یا اجرای تئاتر می‌شدم، به هر حال جزو عاشقان سینما بودم و می‌خواستم پیشرفت کنم.
این تصمیم جدی، منجر به انجام چه کاری شد؟
راستش در گفتگوی درونی که با خودم داشتم برایم سوال شده بود چرا این اتفاق برایم رخ نمی‌دهد و وارد حوزه سینما و تلویزیون نمی‌شوم؟ بارها پیش آمده بود که اساتید نمایش‌هایمان را دیده و گفته بودند فلانی چقدر خوب بودی و ما مدتها منتظر می‌نشستیم تا به ما تلفن کنند. این اشتباه است و یک بازیگر اگر بخواهد احساس بدبختی کند باید منتظر تماس تلفنی باشد و خودش هیچ کاری نکند. گفتم خدایا قدمی که باید بردارم چیست؟ هدایتم کن. یاد این جمله از کتاب چهار اثر افتادم: «دعای راستین یعنی آماده شدن». گفتم منصور سینما یعنی زمان خالی. از کار باید بیایی بیرون. شاید باور نکنید. ظرف دو روز نامه اخراجی من روی میزم بود. من همان شب به دوستانم شیرینی اخراجی‌ام را دادم. می‌گفتند دیوانه شدی. می‌گفتم نه من مطئنم خدا دارد برنامه‌اش را پیاده می‌کند. جز خیر چیزی نمی‌بینم. خواستم و حالا دارد چیدمان می‌کند. به قول لوئیز هی نویسنده کتاب شفای زندگی: وقتی تصمیم می‌گیری تغییر کنی و واقعا «می‌خواهی»، اوضاع ظاهراً برای مدت کوتاهی بهم می‌خورد. نترس. ادامه بده. شبیه تغییر دکوراسیون است. موقع تغییر دکور خانه هم مدت کوتاهی لازم است خانه بهم بریزد. نگذار ذهن نجواگر بگوید که این واقعیت توست. نه این شرایط موقت است. ادامه بده. / همچنین ترس داشتم از بی پولی. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم که می‌گوید: شیطان انسان را از فقر می‌ترساند و انسان بقیه راه را اتوماتیک خودش می‌رود. طبعاً دنبال شغل مورد علاقه‌اش نمی‌رود و طبعاً حالش ناخوش است و طبعاً ناشکر است و ناشاد و سلام علیکم شیطان به هدفش رسید. همانطور که گفته: از شش جهت به بندگانت هجوم می‌آورم و تو آنها را ناسپاس خواهی یافت. و در جای دیگری خدای مهربان گفته: به همین خیال باش چون مومن حقیقی گول تو را نخواهد خورد. خلاصه ... در کشاکش بیرون آمدن، تعدیلم کردند. یکی از مدیران که تئاتر «دشمن مردم» که در آن نقش دکتر استوکمان را داشتم دیده بود، گفت: هر که می‌رود ما ناراحت می‌شویم. چون بهرحال شرکت برای اینها هزینه می‌کند. آموزش می‌بینند. اما از رفتن شما خوشحالم. چون دارید جایی می‌روید که به آنجا تعلق دارید. خیلی این حرف به دلم نشست و باعث دلگرمی‌ام شد. خلاصه... بیرون آمدم. ترسیدم اما اقدام کردم.

اخبار محرمانه


بعد از بیرون آمدن از محل کارتان نتیجه چه شد؟
کمتر از یک ماه پیشنهاد تئاتر آمد. و همچنین مجموعه کلاسهای رایگان سینمایی. گفتم خدارا شکر دارد نتیجه می‌دهد ایمانی که داشتم. همان سال فیلم کوتاهی بازی کردم به اسم مگرالن که همان سال 97 به جشنواره برلین رفت و در ادامه کلی موفقیت بین‌المللی دیگر کسب کرد. نقش کوتاهی هم در «متری شیش و نیم» داشتم که تجربه‌ خیلی خوبی بود با عوامل حرفه‌ای سینما و خب اتفاقات داشت می‌افتاد... به مو می‌رسید اما پاره نمی‌شد و من خوشحال بودم چون داشتم کاری را می‌کردم که احساس می‌کردم برای همین به دنیا آمده‌ام و حالم خوب بود. وقتی کاری که دوست داری را می‌کنیم، همزمان هم تفریح است هم کار. دیگر لازم نیست هزینه اضافه کنی یا زمان اضافی کنار بگذاری و در تقویم دنبال اعداد قرمز باشی برای تفریح. عذر می‌خواهم اگر کمی زیاده گویی می‌کنم. حرف‌هایی از این دست را مفصل در پادکست خودمانی‌ای به نام «ما ورای بازیگری» که سال گذشته راه انداخته‌ام می‌گویم.
چطور به «زیرخاکی» رسیدید؟
تورج ثمینی پور عزیز که سالها همراه استاد سمندریان بود به من گفت سریالی بازیگر می‌خواهد می روی؟ نقش پسر همسایه در زیرخاکی را می گفت. خیلی دو دل بودم. در یک فیلم سینمایی نقش کوتاهی داشتم و دوست داشتم که در یک کار خوب حاضر شوم. این حرفها را به خاطر جنبه آموزشی‌اش برای کسانی که در موقعیت آن زمان من هستند می گویم. دم در دفتر تهیه‌کننده زیرخاکی «مکث» کردم. ایستادم و ورودم به دفتر شبیه یک آئین شد. به خودم گفتم منصور غر نزن، یا برگرد برو و انجامش نده یا بایست و انجامش بده. به خودم گفتم من معذرت می‌خواهم که جایزه اسکارت را الان به تو نمی‌دهند و فرش قرمز جلویت پهن نکرده‌اند و... . اینها را به خودم گفتم چون خویش کاذب نمی‌گذاشت نفس بکشم. وقتی این حرف‌ها را با خودم زدم، به این نتیجه رسیدم که می‌خواهم این کار را انجام بدهم و اولین قدم را که برداشتم و وارد دفتر شدم دیگر از جرز دیوار توقع نداشتم به من احترام بگذارد یا با خودم دیگر فکر نکردم که اینها نمی‌دانند من چهار تا نمایش بازی کرده‌ام و کسی هستم و اینها. به غرورم گفتم بیرون در بمان. کودکانه و خوشحال وارد شدم و شادمانه لباسم را پوشیدم و بازیگری کردم، بدون در دست داشتن خط‌کش برای متر کردن نقش. با لباسهایم بازی می‌کردم. دکمه باز می‌کردم و می‌بستم و سعی می‌کردم به اصطلاح کاراکتر را بسازم. خیلی هم خوش گذشت.
حالا چطور از پسر همسایه به نقشی مثل حمید امجدی رسیدید؟
اعجازی که می‌گویم اینطور برای من رقم خورد من لباسم را پوشیدم و به خودم گفتم نقشت همین است و باید تمامت را برای اجرایش بگذاری. یاد عکسهای پدرم با شلوار دمپا گشاد در آلبومش افتاده بودم و سعی می‌کردم با کاراکتر ارتباط بگیرم. آقای سامان در کل دو ساعتی که آنجا بودم فقط یک بار و آن هم وقتی من لباسم را پوشیده بودم کاملا اتفاقی وارد اتاق لباس شدند. (گرچه معتقدم هیچ چیزی اتفاقی نیست). به من گفتند خوشتیپی‌ها، گفتم شما لطف دارید آقا، من عاشق اون تیپ هستم. دیوار را نشان دادم که عکس تیمسارهای نیروی هوایی بود. من خودم در نیروی هوایی خدمت کردم و امیدوارم اگر عزیزان این حوزه کاستی در کار دیدند ببخشند.
به آقای سامان گفتم من زمان سربازی "بتل" زیپی می‌پوشیدم و همیشه عاشق این کتهای 6 دکمه بودم. (همان لباس نظامی‌ای که در سریال به تن دارم.) آقای سامان قدری فکر کرد و پرسید: با لهجه می‌تونی صحبت کنی؟! من هم پررو گفتم بله! گفت آبادانی صحبت کن، صحبت کردم گفت اینکه کرمونیه! گفتم خدا شاهده خودمم نمی‌دونستم کرمونیه. من باید تمرینی کنم. پرسید خودت کجایی هستی؟ گفتم اصالتاً آذری هستم و قرار شد آذری صحبت کنم. دستیارش را صدا زد و گفت که من امجدی را بخوانم. بعد از اینکه بخشی از فیلمنامه را دورخوانی کردم متوجه شدم دو ماه است دنبال بازیگر نقش امجدی می‌گشتند و همه چیز هدایتی و معجزه‌وار پیش رفت. همونجا متوجه شدم نیتی که دم در کردم درست بود و سرم را بالا بردم و از خدا که برایم اینطور چیدمان کرد در دلم سپاسگزاری کردم.
پس شد آنچه که می خواستید...
بله. به نظرم پرتوقعی باعث شده خیلی از جوانان با استعدادمان دیده نشوند. مشکلی که خودم هم سالها داشتم اما نهایتاً درسم را گرفتم. به قول یکی از دوستانم اگر می‌خواهی سوار ماشین شوی، سهم تو این نیست که منتظر باشی، قدم بردار و بیا کنار جاده بایست. حتما کسی برایت نگه می‌دارد.

لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1215567/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

عملکرد دولت سیزدهم قابل دفاع نیست

قصد امارات برای ساخت نیروگاه هسته‌ای جدید

حمله موشکی حزب‌الله لبنان به سربازان صهیونیست در شمال اراضی اشغالی

«سوسانو» چگونه از دنیا رفت؟

جزئیات جدید از انسداد مرزها؛ دستور رئیسی برای اختصاص 3 میلیارد یورو

صدر: دستگاه دیپلماسی باید تمام تلاش خود را به کار گیرد که قضایای برجام و FATF را حل و فصل کند

رئیس جمهور: هرگز تحریم‌ها در ایران به نتیجه نخواهد رسید

روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)

زمان برگزاری حراج جدید شمش طلا اعلام شد

حامد آهنگی در جشن تولد 10 سالگی پسرش «آراد»

برنامه «هفت» نیامده، به حاشیه رفت!

بازدید دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا از دستاوردهای پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس

قدردانی استاندار و مدیرکل میراث فرهنگی کردستان از سوخت‌رسانی نوروزی

فارن افرز: خبری از ظهور اتحاد ضد ایرانی در خاورمیانه نیست

ریزش 100 دلاری طلای جهانی

قبض برق 2 میلیون تومانی در صورت استفاده از کولر گازی

روسیه 68 پهپاد اوکراینی را سرنگون کرد

بایدن: زمانی به خودکشی فکر می‌کردم

سفر برنامه‌ریزی‌شده «اردوغان» به آمریکا لغو شد

درگیری‌های شدید در کرانه باختری

تهیه کننده معروف متهم به تجاوز تبرئه شد

نگاهی به هیاهوی جدید درباره سریال «پایتخت»

بهره‌برداری از یک جایگاه عرضه سوخت در کهگیلویه و بویراحمد

لبخند ساختگی ما را شادتر می‌کند؟

مخالفت پارلمان آلمان با پیشنهاد تحریم سپاه پاسداران

تداوم حملات رژیم صهیونیستی در سراسر غزه و افزایش شهدا

اقبال شاکری: 4 فهرست در دور دوم انتخابات مجلس با هم رقابت می‌کنند

معاون رئیسی: نمایندگان منتخب مجلس دوازدهم در مجموع از جبهه انقلاب هستند

چراغ قوه 8 کاره پاور بانک، چراغ قوه، شیشه شکن و ...

آخرین تصویر به جامانده از داریوش مهرجویی پیش از قتل

برگزاری نشست علمی "خلیج فارس هویت ملی و تاریخی" در کیش

طعنه سنگین سید جواد هاشمی به مهران رجبی/ ویدئو

ویدئوی منتشرشده توسط مهساجاور، عضو تیم ملی قایقرانی

3 سال انتظار برای ارشاد مدیران

نماینده کارگران در شورایعالی کار: سپردن تعیین مزد به مجلس به معنای بی‌صداترکردن کارگران است

پرواز مشهد به تهران با تاخیر 500 دقیقه ای انجام شد!

حمایت و همراهی اساتید دانشگاه جرج تاون از دانشجویان معترض مقابل پلیس

تظاهرات خانواده‌های اسرای صهیونیست مقابل خانه گانتس و نتانیاهو

رقابت نفس‌گیر بلیت و تورم!

واکنش خلجی به کنایه‌های رسانه‌ها با عبارت «دولت کجاست؟»

مقام سابق موساد: ایران با دور زدن تحریم‌ها 80 میلیارد دلار ذخیره کرد

پهپاد آمریکا و نفتکش انگلیس هدف قرار گرفت

تصرف سالن‌های یک دانشگاه توسط دانشجویان معترض به حمایت صهیونسیت‌ها

صهیونیست‌ها به کرانه باختری حمله‌ور شدند

علت پخش نشدن ربنای شجریان از زبان کارشناس رسانه

حاجی بابایی: سال اول مجلس دوازدهم سال تعیین کننده‌ای خواهد بود

سابقه چندساله رشد تولید با مشارکت مردم در صنعت نفت

پیام تسلیت رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت همسر بزرگوار «آیت‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)»

دومینوی آسیب‌ها با میکاپ دختربچه‌ها

چه کسانی با مالیات بر عایدی سرمایه مخالف هستند؟

© - www.akhbaremahramaneh.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی