سرمقاله اعتماد/ دیپلماسی پایان نیافته
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
سرمقاله اعتماد/ دیپلماسی پایان نیافته
١٢٠
١
اعتماد / « دیپلماسی پایان نیافته » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته حشمتالله فلاحتپیشه است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
به طور کلی هرگاه از «دیپلماسی» صحبت میکنیم، عملا مشغول بحث در ارتباط با 3 نوع دیپلماسی متفاوت هستیم. شق نخست که همان «دیپلماسی رسمی» است و معمولا از طریق وزارت امور خارجه و دولتهای مختلف دنبال میشود. نوع دوم، «دیپلماسی عمومی» است که در این راستا، علاوه بر دولتها و ...
دستگاههای رسمی، نقش رسانهها و روشنفکران و تحلیلگران نیز حائز اهمیت و برجسته خواهد بود و در چنین شرایطی علاوه بر بخشهایی از دولتها که رسما با بحث دیپلماسی سر و کار دارند، سایر حوزههای قدرت و حاکمیت از رهبری و مجالس گرفته تا همین سطح رسانههای رسمی و غیررسمی، روشنفکران در داخل و خارج کشورها و تحلیلگران و کارشناسان این حوزه نیز فعال شده و در راستای تحقق دیپلماسی ایفای نقش میکنند. شکل سوم دیپلماسی نیز مربوط به «دیپلماسی مدیریت تنش» است که طبیعتا در بزنگاههای حساس میان کشورها که فضا به سمت تنش و تخاصم پیش میرود، مورد استفاده قرار میگیرد. دیپلماسی خاصی که در شرایط کنونی روابط ایران و امریکا نیز قابل ردیابی است و به میزان تنشی که میان دو کشور وجود دارد، قوت و ضعف مییابد و در این شکل از دیپلماسی پیامهای دیپلماتیک معمولا میان نظامیان دو کشور طرف این نوع دیپلماسی و عمدتا در غالب همان رجزخوانیهای معمول نظامی دست به دست میشود. در شرایط کنونی با توجه به اقدام نامتعارف اخیر ترامپ در راستای تحریم برخی مقامات ارشد کشورمان از دفتر رهبری تا شخص وزیر امور خارجه و برخی از فرماندهان نظامی، باید بگوییم که عرصه برای فعالیت در شکل نخست دیپلماسی یعنی دیپلماسی رسمی به مشکل خورده و این حوزه عملا متوقف شده است. در این شرایط طبیعتا 2 شکل دیگر دیپلماسی، یعنی دیپلماسی عمومی و دیپلماسی مدیریت تنش فعال خواهد بود. چنانچه همین اقدامات اخیر ترامپ در راستای تحریم مقامات ایرانی نیز به هر تفسیر، اقدامی است در چارچوب این دو شکل دیپلماسی. به بیان دیگر آنچه ترامپ و برخی دیگر از مقامات امریکایی درخصوص تلاش برای مذاکره با ایران مطرح میکنند و در مقابل ایرانیان نیز تاکید میکنند که با توجه به نیمهکاره گذاشتن نتایج آخرین مذاکره میان دو کشور در بحث برجام، عملا امکان بازگشت به مذاکره مجدد وجود ندارد، هر دو در چارچوب این 2 نوع دیپلماسی قابل فهم است. دراین میان اما آنچه بعضا ازسوی برخی ناظران مطرح شده و میشود که با توجه به تحریم وزیر امور خارجه ایران از جانب امریکا عملا امکان ادامه روابط دو کشور در چارچوبهای دیپلماتیک میسر نبوده و باب هر نوع مذاکره یا دیپلماسی بسته شده است، تحلیل دقیقی نیست. چرا که هرگاه دو طرف واقعا مایل به گفتوگو و مذاکره با یکدیگر باشند، میتوان به راحتی این موانع فعلی را از میان برداشت و تا پیش از آن هم که چنین تحریمهایی تاثیری در روابط دو کشور نخواهد داشت. به یاد بیاوریم در جریان مذاکراتی که امریکاییها با برخی سران طالبان در قطر دنبال کردند، کاخ سفید آن بخش از اعضای طالبان که در لیست سیاه تروریستی ایالات متحده بودند، از این فهرست خارج کرده و مستثنی کردند. بنابراین چنین رویکردی عملا منعی در پیشبرد روابط دیپلماتیک ایجاد نمیکند و آنچه پیش از این در توییتر مطرح کرده و گفتم که: «امریکا با افزایش فشار به دنبال تسلیم ایران است که نه تنها این اتفاق رخ نمیدهد بلکه ایران با استفاده از ابزارهایش میتواند کاری کند که تنش بین ایران و امریکا به ضرر کشورمان فرسایشی نشود.» و تاکید کردم که «آقای ترامپ باید بداند تا زمانی که تحریمها به حالت تعلیق برنگردد، مجبور است در تهران با نظامیها صحبت کند.» همین تحلیل مطرح شد که در حال حاضر ترامپ عملا ناچار به گفتوگو با نظامیان در تهران است که آن هم یا صحبتهایی غیرمستقیم در قالب رجزخوانیها خواهد بود. بخشی دیگر از راهبرد کاخ سفید نیز در عرصه عمل و در جریان انهدام پهپاد امریکایی آزموده شد که آزمونی سخت برای امریکاییها بود. بنابراین واقعیت این است که آقای ترامپ در یک مسیر جنگ روانی گام برداشته و در حالی که پیشبینی میشد سقوط پهپاد امریکایی، سقوط راهبرد جنگ روانی ترامپ نیز باشد اما عملا میبینیم ایشان کماکان در مسیر خود ثابتقدم است. با این حال اما ترامپ کشورهای عربی را مجبور کرده که پالس مذاکره بفرستند و برخی از قدرتهای شرقی نیز پیام میدهد که دیگر برای امنیت خلیج فارس هزینه نخواهد کرد. اقداماتی که به روشنی نشان از سردگمی او در عرصه دیپلماسی است. چرا که او میداند اگر فضای ارتباطات دو کشور وارد فضای جنگی شود دیگر برای کاخ سفید قابل مدیریت نخواهد بود. به همین دلیل لابیهای مختلف سعی کردند تا در راستای تنشزدایی میان 2 کشور فعالیت کنند. در عین حال این واقعیت نیز حائز اهمیت است که عدم حضور لابیگران واقعی میان ایران و امریکا باعث شده بازیگرانی وارد میدان بازی شوند که به دنبال اهداف خاص خود هستند، نه لزوما بهبود روابط و برقراری روابط دیپلماتیک میان دو کشور. این تحریمها، فشارها و راهبردهای تحریمی امریکا نیز به نحوی راهبرد دیپلماسی عمومی منفی گروههای تروریستی مورد حمایت امریکا است. حال آنکه در طول 40 سال گذشته، راهبرد تنشزایی به آن صورت در راهبردهای دیپلماتیک کاخ سفید جایی نداشته و اکنون نیز علت طرح آن، فشارهای همین لابیهای گروههای تروریستی است. به هر تفسیر به نظر میرسد تا زمانی که دیپلماسی رسمی در این وضعیت باشد و جایی برای نقشآفرینی لابیگران واقعی میان دو کشور نیز وجود نداشته باشد، وضع به همین منوال خواهد بود.
-
پنجشنبه ۶ تير ۱۳۹۸ - ۰۴:۳۹:۰۳
-
۴۰ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
اخبار محرمانه
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/123388/