سرمقاله اطلاعات/ واپسین دولت مشروطه
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
سرمقاله اطلاعات/ واپسین دولت مشروطه
١٣
٠
اطلاعات / یادداشت/« نگاهی کوتاه به کودتای 28 مرداد و زمینههای آن؛ واپسین دولت مشروطه » عنوان یادداشت روزنامه اطلاعات به قلم سید مسعود رضوی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
وقایع سال 1332 خورشیدی در ایران، از مهمترین رخدادهای خاورمیانه در قرن اخیر محسوب میشود و اثری ژرف بر دیپلماسی و مناسبات میان ملتها و دولتها در سراسر جهان داشته است. کودتای 28 مرداد بر علیه دولت دکتر محمد مصدق، قطعاً از مناقشه برانگیزترین ماجراهای ایران پس از مشروطیت در وطن ما بوده است. نظرهای گوناگون، حجم فراوان اسناد و مدارک، تحقیقات و تحلیلها، کتابها و رسایل، سمینارها و کنفرانسها و… چنان فزون و پرشمار است که با هیچ نمونهای در تحقیقات تاریخی و پژوهشهای سیاسی معاصر قابل قیاس نیست! به یک معنا میتوان این سنجه پُر و پیمان در عرصه تاریخنگاری و تاریخپژوهی را حیرتانگیز و نشانگر ماهیت منحصر بفرد آن واقعه تاریخی و واقعیتهای پیرامون آن قلمداد کرد.
با این همه، بسیاری از آثار و نظرگاهها و تحلیلهایی که در موضوع نهضت ملی شدن صنعت نفت، برآمدن و سقوط دولت محمد مصدق، و سرانجام کودتای 28 مرداد سال 1332، ارائه و بیان شده است را دارای جهتگیریهای خاص ارزیابی کرد و آفتهای افراط و تفریط را در شاخ و برگهایش مشاهده نمود. معهذا از دل همین انبوهه اسناد و مدارک و منابع و رسایل و مقالات و کنفرانسها و خطابهها میتوانیم رگههای حقیقت را ببینیم و کیفیت برآمدن و اقتدار دولت ملی و سپس گسستن و سست شدن و زوال آن را در طی حوادث منتهی به تابستان گرم سال 1332 به روشنی بازیابی و ارزیابی کنیم.
آنچه خطوط کلی این ظهور و اقتدار، و سقوط و انحطاط را به ما نشان میدهد، از وحدت و همدلی در شعار و عمل و اراده آغاز میشود و به تفرقه و خصومت نیروها در شعار و سیاست و انگیزههای حقیر خاتمه مییابد. خوشهچین این تفرق و خصومت، همانا استعمارگران بودند و نیروهای وابسته بدانان در درون کشور، که خود را به عنوان نیروهای حاکم خودکامه به ملت و جامعه زخمخورده و رنجور ایران تحمیل کردند. ملتی که در سال 1320 با هجوم و اشغال متفقین به بهانه جنگ بینالملل دوم بر علیه نیروهای فاشیستی آلمان و متحدانش، آسیبهای بزرگی را متحمل شد، اما حتی ذرهای از آن ماجرا سود نبرد و بازمانده سرمایههای اقتصادی و انگیزههای اجتماعی و داشتههای سیاسی و فرهنگی را نیز پایمال اجانب دید.
اما حقیقت در این ماجرای پیچیده و عجیب چه بود؟ پس از خروج نیروهای متفقین از کشور، مدتی دراز، همسایه شمالی که در آن زمان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی نامیده میشد و رهبر مستبد و بلامنازع آن ژوزف استالین، داعیههای بزرگ و بینالمللی در سر میپروراند، به بهانه قراردادهای نفتی در شمال ایران، سربازان ارتش سرخ را در آذربایجان مستقر نمود و خاک عزیز آن خطه میهن را پامال چکمهپوشان دولت کمونیستی نموده بود. لطیفهای درباره آن دوران بر سر زبانها بود که دیکتاتورهای بیرحم در غرب و شرق مشغول نسلکشی و تصفیه حساب با مخالفان هستند. تنها فرقشان در سبیل آنهاست. در غرب با یک سبیل کوچک و در شرق با یک سبیل بزرگ این کار را ادامه میدهند. اشارهای طنزآلود به هیتلر و استالین که تنها در اسم و رسم تفاوت داشتند وگرنه مرامشان یکی و در استبداد و آدمکشی مترادف یکدیگر بودند. باری استالین تا سال 1325 و قدری پس از آن ایران را درگیر مناقشهای طولانی کرد که با جدیت و هشیاری دولت قوام، دردسرها و مشکلات برآمده از این اشغال و اشتغال تا حدی مرتفع شد. اما ثمراث و نتایج شوم آن، به نام حزب توده شیوع یافت و در نهادهای فرهنگی و رسانهها و تبلیغات آن زمان نفوذ و محبوبیت خاصی به هم زد. در تقابل با این نیروهای تازه برآمده و پرانگیزه که از تبلیغات مطبوعاتی تا ترور و توطئههای پشت پرده و میتینگهای پرشور و پر سر و صدا بهره میبرد، جماعتهای سیاسی درباری، ملی، مذهبی و اجتماعی متعددی شکل گرفت و به تدریج فضای سیاسی پرتنشی در کشور به وجود آمد.
جریانهای مذهبی که از زمان مشروطه با وجود روحانیون نامداری چون آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، نائینی، سیدین طباطبایی و بهبهانی در هواداری از مشروطه و آشیخ فضلالله نوری در مخالفت با مبانی مشروطیت وارد عرصههای سیاسی شده بودند و ملاهای فعال سیاسی همچون خالصیزاده و دیگران نیز در مجامع و مجالس مختلف، تجربه سیاسی میاندوختند، مجدداً در تنش و تضاد با حزب توده و دربار، به پشتیبانی از دولت ملی مصدق و جبهه هوادار آن به میدان آمدند. چهرههای نامدار این جریان، به غیر از مراجع بزرگ، خاصه آیتالله سید محمدحسین طباطبایی بروجردی، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی بود و سپس فداییان اسلام که مشی تند و حذفگرایانهای را در ارتباط با مخالفان و دشمنان مورد نظرشان برگزیده و دنبال میکردند.
اتحاد این جریانات، سبب برآمدن دولت مصدق و اقتدار نهضت ملی شدن نفت شد و این ماجرا تا تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت و اخراج شرکتها و توابع انگلیسی و شوروی از ایران ادامه یافت. اما غائلههای متعددی که از زمان کشتار سی تیر آغاز شده بود به دوره صدارت مصدق رسید و در خیابانها و میتینگها تداوم پیدا کرد. آرام آرام ترورهایی انجام شد، وزرا، روزنامهنگاران، شخصیتهای پرنفوذ و… شعارهای تند و تهدیدآمیز، اهانتها و سرانجام توطئههایی که با صرف پول و اعمال زور در پس پردههای سیاست طراحی و اجرا میشد…
28 مرداد، حاصل وحدت انگلیس و آمریکا و متحدان داخلی آنها بود، اما پیش از آن، محصول تفرقه نیروهایی بود که از اواسط سال 1321 و اواخر آن سال از انشعاب و گسستهای مسالمتآمیز به خصومت و تنازع خشونتآمیز رسیده بودند. دولت ملی تنها مانده و متحدان خود را از دست داد بود و در سال 1332، بهتدریج، فضای گرم سیاسی به آتش ویرانگری بدل شد که مردم را سرگردان و دولت را بیپشتوانه رها کرد و شد آنچه نباید میشد…
اینک هنوز پرونده آن کودتا و عوامل داخلی و خارجی آن باز است و پس از 6 سال میباید با هشیاری و براساس عبرتها و تجربههای آن واقعه تاریخی و تاریخساز، به گفتگو و تحلیل و تحقیق بپردازیم و دریابیم چگونه با انحلال نهادهای قدرتمندی که قانون و ملت را نمایندگی میکردند، بهویژه مجلس و احزاب و انجمنها و سندیکاها، و سپس وابستگی احزاب فرمایشی به دولتهای خارجی، نظیر حزب توده و احزاب فرمایشی انگلیس ساخته، و بالاخره خشونت تندروان و استفاده از اسلحه و ایدههای حذفگرایانه در رقابتهای سیاسی، چگونه مردم را ناامید کرد تا گروهی کوچک بتوانند موجهترین دولت پس از مشروطیت را براندازند و نظام مشروطه مردمسالار را به رژیم دیکتاتوری فردی تبدیل کنند. راهی که خسارتهای آن تمامی ندارد و نسلهای پیاپی باید تاوان آن را بپردازند…
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/149112/