اخبار محرمانه

آخرين مطالب

«کابل‌شهر» ایران تحلیل ویژه

  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه -
«کابل‌شهر» ایران
k ١٧
١٢
همشهری / متن پیش رو در همشهری منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
گزارش همشهری از منطقه گلشهر مشهد که زندگی چند هزار مهاجر افغانستانی همراه با هموطنان ایرانی تصویری متفاوت به آن داده است.
محمدصادق خسروی علیا| صدای مهیبی آسمان را لرزاند. زمین تکان‌تکان خورد. دود سیاه غلیظی از آبادی بلند شد و رفت به تعقیب ابرهای سفید. عبدالله پشت تپه و ماهورها بود. گوسفندان را برده بود به چرا. قبل از نماز صبح خواب دیده بود صاعقه شومی همه اهالی روستا را جزغاله کرده. از ترس این کابوس تمام روز زیر لب برای سلامتی خود و خانواده‌اش «آیت‌الکرسی» می‌خواند. وقتی صدای انفجار را شنید چوب‌دستی‌اش را رها کرد و به سرعت باد سراسیمه دوید سمت روستا. به بالاتپه -نقطه بلندی که تمام روستا از آنجا پیدا بود و اهالی به آن (بالاتپه) می‌گفتند- وقتی که رسید روستا خاک و خاکستر شده بود و همه آدم‌ها جزغاله. کار صاعقه نبود؛ گروهک تروریستی طالبان با راکت، آبادی را هدف گرفته بودند. عبدالله آن روز برای نخستین‌بار مرد! خودش می‌گوید: روی بالاتپه، قفسه سینه‌ام تیر کشید و قلبم از تپش ایستاد. او مانند اغلب آنهایی که مدعی هستند یک‌بار مرده‌اند، تونل نورانی مرگ را تشبیه می‌کند و اطمینان دارد آن روز مرده و زنده شده. همه اعضای خانواده و فامیلش را از دست داده بود و جوان 22ساله دلش فقط مرگ می‌خواست. وقتی چشمش را دوباره به روی جهان باز کرد، آیت‌الکرسی خواند و دعا کرد که بمیرد. 30سال از آن حادثه می‌گذرد و مرد پابه‌سن‌گذاشته‌ای در یکی از دکان‌های گلشهر مشهد کلاه سفیدی بر سر گذاشته و با زمزمه سوزناکی برای همه شهدای آن روستا قرآن می‌خواند. این کار هر روزش است. او عبدالله است؛ یکی از مهاجران افغانستانی شهرک گلشهر. بعد از آن روز هولناک خاکش را برای همیشه ترک کرد و پناه آورد به امام غریب(علیه السلام).
گلشهر کجاست؟
هنوز افغانستان روی آرامش به خود ندیده و امثال عبدالله تاب زندگی در سرزمین جور و جفا را ندارند. جبر جنگ آنها را کوچانده به نقاط مختلف دنیا و حسرت سرزمین و وطن را به دلشان گذاشته. مهاجران همه‌جا حس غربت و غریبی دارند اما اینجا در نزدیک‌ترین نقطه به مرز افغانستان (دوغارون) گلشهر برایشان حال و هوای وطن دارد و به مرور زمان طی سال‌ها آن را به کابلی کوچک تبدیل کرده‌اند.
آنها این شهرک را مثل خاک خود می‌دانند؛ سرزمینی کوچک، آرام و بی‌حاشیه. در نقشه گلشهر است اما به کابل‌شهر معروف شده؛ مختصاتی از حاشیه‌شرقی شهر مشهد که اهالی آن می‌گویند روی هم رفته با روستاهای اطراف ده‌ها هزار مهاجر افغانستانی دارد. نسبت جمعیت ایرانی‌ها به افغانستانی‌ها 10 به 100 است؛ یعنی به ازای هر 10ایرانی، ١٠٠نفر افغانستانی در این شهرک زندگی می‌کنند. دست‌کم یک هفته زمان می‌خواهد تا بتوان همه کوچه پس‌کوچه‌های این شهرک را گز کرد.
گلشهر مثل دو روی یک سکه است. روی اول مهاجرانی که پیشه‌شان کارگری است و با فقر و تنگدستی همسایه‌اند. این عده در خانه‌های پرجمعیت با دیوارهای سست و لرزان زندگی می‌کنند، لباس‌های نیم‌دار و رنگ‌ورورفته به تن دارند و دست‌های زمخت و پینه‌بسته‌شان را در مقابل غریبه‌ها زیر آستین قایم می‌کنند. اما روی دیگر، کاسبان و تاجران مهاجر افغانستانی هستند. آنها دستشان به دهانشان می‌رسد؛ شیک‌پوش‌اند، در نقاط گران‌قیمت شهر خانه‌های آنچنانی دارند، می‌گویند راننده، خدم، حشم و... در اختیار گرفته‌اند و خلاصه مانند افسانه‌ها حرف و حدیث‌های عجیب و غریبی از برو بیاهای آنها در میان اهالی اینجا رواج دارد. البته گلشهر زیرگروه‌های دیگر اجتماعی مهاجر هم دارد؛ جوانان تحصیلکرده، مدگراها، کافه‌بروها، روشنفکران و...
قوم هزاره و شلوغ‌بازار
چشم‌ها بادامی و نگاه‌ها پر از شرم است. انگار به آنها دیکته شده آسه بروند و آسه بیایند. افغانستانی‌های گلشهر با لهجه مشهدی حرف می‌زنند، خیلی‌هایشان حتی لباس‌های محلی افغانستانی(یخن) نمی‌پوشند، با ایرانی‌های گلشهر روابط دوستی و رفت‌وآمد‌های خانوادگی دارند و در بین‌شان پیوند‌های ازدواج صورت می‌گیرد. در کل می‌توان گفت در فرهنگ ایرانی ذوب شده‌اند. مه‌لقا، دختر سروزبان‌دار افغانستانی است که در یکی از مغازه‌ها لوازم آرایشی می‌فروشد. او با لهجه غلیظ تهرانی حرف می‌زند. می‌گوید بچه تهران است؛ ورامین. همه فامیل مه‌لقا در گلشهر زندگی می‌کنند. پارسال عید فطر از ورامین آمده بود برای دید و بازدید که به قول خودش بختش باز می‌شود: «با یک پسر ایرانی اهل گلشهر نامزد کردم و قرار است بعد از محرم و صفر ازدواج کنیم.» مه‌لقا می‌گوید مهاجران گلشهر از اقوام هزاره هستند: «قوم با اصل و نسبی که در طول تاریخ این سرزمین بارها به‌خاطر تهاجم، به کوهستان‌ها پناه برده‌اند. شرایط سخت زندگی به آنها آموخته که مطیع دشواری‌ها و ناملایمات باشند. این آسه‌رفتن و آسه‌آمدن در ذات آنهاست. این قوم هزاره، مردمانی آرام و مهربان هستند و بزرگ‌ترین جمعیت شیعه افغانستان را تشکیل می‌دهند.»
محل اصلی تجمع و رفت‌وآمد مهاجران افغانستانی گلشهر «شلوغ‌بازار» است؛ خیابانی سنگفرش‌شده در مرکز گلشهر که مانند هر بازار بزرگی عبور موتورسیکلت و اتومبیل در آن قدغن است. برای کندوکاو یک‌روزه در زندگی مردمان اینجا، گشت‌و‌گذار در این بازار بزرگ (شلوغ‌بازار) انتخاب مناسبی است؛ بازاری که به قول خود مهاجران در آن از شیرمرغ تا جان آدمیزاد پیدا می‌شود. نخستین دکان متعلق به یک ایرانی است که پوشاک بچه می‌فروشد. می‌گوید شمار فروشندگان ایرانی در این بازار که بالای 500دکان دارد، به 30نفر می‌رسد و مابقی همه مهاجر هستند: «آرام‌ترین همسایه‌های دنیا هستند. من 50سال است در این محله زندگی می‌کنم و از این جماعت مهاجر یک بدی ندیدم.»
چای سبز و قابلی
مرد چهارشانه با گونه‌های استخوانی وارد مغازه چای‌فروشی می‌شود. «2هزار تومن چای کله‌مورچه‌ای می‌شه؟» جوان زردپوست چای‌فروش می‌گوید: «نه. اما 5هزار تومن می‌شه.» مرد با اشتیاق وارد مغازه می‌شود: «ما کارگریم. یه چایی بده که زود دم بکشه.» در شلوغ‌بازار یک در میان مغازه چای‌فروشی وجود دارد. حسام‌الدین چای‌فروش می‌گوید: «‌ما افغانستانی‌ها زیاد چای می‌نوشیم. چای سبز سنتی هم داریم. بفرما امتحان کن.» چای سبز افغانستان مزه گس بابونه‌های وحشی کوهستان‌های این سرزمین را به ‌خود گرفته و عطر غریبی دارد.
درصلات ظهر هوای گلشهر پر می‌شود از بوی کباب و قابلی. قابلی غذای محلی افغانستانی است که با گوشت گوسفند طبخ می‌شود. در واقع یک چلوگوشت متفاوت است با ادویه‌های محلی خاص. رستوران‌های مهاجران هنوز سبک سنتی خود را حفظ کرده‌اند و دیواره‌های چوبی و گچی پیش‌ساخته جمعیت زنان را از مردان جدا، می‌کند: «اینجا لژ خانوادگی نداریم. زن‌ها جدا، مردها هم جدا غذا می‌خورن. بالاخره این روش مورد پسند مشتریه و ما هم مطیع امر.»
در بین اهالی این شهرک، مهاجران جوانی زندگی می‌کنند که فارغ‌التحصیل دانشگاه فردوسی مشهد هستند. کریم و حامد 2جوان سی‌وچندساله تحصیلکرده‌ای هستند که در شلوغ‌بازار مغازه پوشاک دارند. کریم فارغ‌التحصیل مکانیک است و حامد مدرک کارشناسی ارشد حقوق بین‌الملل دارد. هردو در مورد تحصیل و شغل‌شان منطقی فکر می‌کنند: «خب خیلی از همکلاسی‌های ما که ایرانی هستن الان بیکارن. هنوز با هم ارتباط داریم و تو این شرایط سخت توقع نداریم تو اولویت کاری باشیم. اما واقعا از صمیم قلب آرزو داریم که از تخصص‌مون استفاده کنیم. ما با علم به اینکه جایگاه و شغلی برامون وجود نداره درس خوندیم. با دل و جون تحصیل کردیم. الان هم ناراضی نیستیم و اگه برگردیم به عقب دوباره همین مسیر رو انتخاب می‌کنیم.»
من ایرانی‌ام
پا به سن گذاشته‌ها رؤیای وطن در سر دارند اما جوان‌ترها خود را بیشتر ایرانی می‌دانند تا افغانستانی. بیشتر دوستانشان ایرانی هستند. اینجا ایرانی و افغانستانی ندارد و ملیت و تابعیت در روابط بی‌معناست. نعیم 4سال پیش به چند شهرستان دیگر ایران سفر کرد. او 25ساله است و مانند همسن‌وسالان خود تا به حال حتی یک‌بار هم افغانستان را ندیده. می‌گوید: «نفسم داشت بند می‌آمد. حال و هوای شهرهای دیگر و نوع برخورد برخی از افراد با مهاجران اصلا خوب نیست. من فکر می‌کنم به‌جز گلشهر زندگی در هر جای دیگری برایم سخت است. حتی در افغانستان هم نمی‌توانم دوام بیاورم.»
در این شهرک مهاجران بسیاری زندگی می‌کنند که حدود 50سال سن دارند. خیلی‌هایشان در ایران متولد شده و حتی یک‌بار هم به افغانستان سفر نکرده‌اند: «تعداد ما یکی، دوتا نیست. گلشهر حتی قبل از شروع جنگ افغانستان منطقه مهاجرپذیر بوده و اجداد ما به این منطقه مهاجرت می‌کردند. حالا از هر مهاجری که بپرسی اغلب در ایران متولد شده‌اند. همانطور که می‌بینید نوع پوشش ما، فرهنگ ما، حتی لهجه و گویش‌مان ایرانی شده است. باور می‌کنید خیلی از بچه‌های مهاجران در اینجا بلد نیستند افغانستانی صحبت کنند! ما مثل بچه‌های این محله که ایرانی هستند اینجا ‌زاده شده‌ایم، در کوچه‌ها بازی کرده‌ایم، مدرسه رفته‌ایم، برخی دانشگاه رفته‌ایم، کار کرده‌ایم، خانواده تشکیل داده‌ایم و... حالا اگر از افغانستان برای ما کارت دعوت هم بفرستند نمی‌توانیم به آنجا برویم. ما با این خاک انس گرفته‌ایم و این شیوه زندگی را بلدیم. خیلی از همسن‌وسالانم بارها به افغانستان رفته‌اند و تلاش کرده‌اند تا در آنجا دوام بیاورند اما نتوانسته‌اند و در آخر مجبور شده‌اند به ایران برگردند. جالب اینجاست که در افغانستان هم ما را به‌عنوان افغانستانی نمی‌پذیرند، همانطور که در ایران ما را ایرانی محسوب نمی‌کنند؛ از آنجا رانده از اینجا مانده‌ایم. با وجود این خودم را یک ایرانی می‌دانم تا افغانستانی.»
بهانه‌ای برای یک گزارش
در ماه‌های اخیر در پی صحبت های وزیر کشور و معاون سیاسی وزیر خارجه بحث‌هایی در رابطه با حضور مهاجران افغانستانی در ایران مطرح شد در حالی‌ که چند میلیون مهاجر افغانستانی در ایران با آرامش و دوستی درکنار ایرانی‌ها زندگی می‌کنند و حتی افغانستانی‌ها در برخی از شهرهای ایران همچون مشهد مناطقی دارند که به «کابل شهر» مشهور است. روزنامه همشهری به بهانه حاشیه‌های پیش‌آمده در ماه‌های اخیر روی زندگی مهاجران افغانستانی‌ در ایران از منطقه گلشهر مشهد، یکی از مناطقی که چندین هزار نفر افغانستانی‌ در آن زندگی می‌کنند و بازار، کافه، رستوران و... خاص خود را دارند، گزارشی تهیه کرده است. پیش از این هم رسانه‌ها گزارش‌هایی را از گلشهر مشهد منتشر کرده بودند اما باتوجه به حاشیه‌های اخیر، همشهری به این موضوع پرداخته است.

لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/149660/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

افزایش استرس‌ زنان امروزی به دلیل بی‌خوابی

صدور و تمدید 3259 مجوز سرمایه گذاری در سال 1402 در قشم/ 54 طرح جدید اقتصادی به بهره برداری رسید

قاضی زاده هاشمی: بنگاه های اقتصادی بنیاد شهید واگذار می شود

آلمان 4 پاتریوت دیگر می‌خرد

ماجرای بیزینس‌های «آقای همساده»

توزیع بیش از 4 میلیون لیتر سوخت در ناوگان حمل‌ونقل زمینی و هوایی خراسان جنوبی

روز خوش بورس؛ جهش 78 هزار واحدی شاخص

اسنپ تخفیف ویژه مؤسسات نیکوکاری را تمدید کرد

رسانه‌های صهیونیستی: 250 هزار فلسطینی رفح را ترک کرده‌اند

چه خبر از مژده لواسانی و سوگل خلیق؟

جعفرزاده: نه رئیسی، رئیس جمهور دو دوره ای می شود نه بایدن

توپکرانی 137 هزار متر خط لوله در نفت و گاز مسجدسلیمان

فعال سیاسی: بدون تغییر در تیم اقتصادی دولت نباید منتظر بهبود اوضاع بود

خط فقر 150 هزار تومانی در سال 84

آوارها در غزه وسیله‌ای برای سرگرمی کودکان شد

اعتراض مردم انگلیس به وتوی آمریکا علیه فلسطین

تجمع مردم لبنان در مقابل سفارت اردن

جواد خیابانی: نه قهر کردم و نه از تلویزیون می‌روم!

رضا نصری: زبان ایران باید در مقابل اسرائیلِ یاغی و قانون‌شکن زبان قانون و منطق و متانت باشد!

صفر تا صد برنده و بازنده عملیات ایران علیه اسرائیل در 3 دقیقه

مجری معروف تهیه کننده تئاتر شد!

افت محسوس قیمت سکه امامی؛ عقبگرد دلار به کانال 65 هزار تومانی

چرا «گناه فرشته» نظر مخاطب را جلب نکرد؟

رابطه تازه سحر دولتشاهی و پیمان معادی صدای برخی‌ها را درآورد!

حسین شریعتمداری: حمله اسرائیل مانند توپ میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه قاجار بود

تأیید بیمه مرکزی نسبت به افزایش سرمایه‌ی بیمه دی

اصلا حوصله کارکردن در این روزهای بهاری را ندارم

افزایش نرخ سود بین بانکی در هفته پایانی فروردین ماه

شمار شهدای غزه به 34 هزار و 49 نفر رسید

واکنش سفارت ایران در لندن به کمپین نمایندگان پارلمان انگلیس علیه سپاه

وزیر دفاع سابق آمریکا: سکوت ایران و اسرائیل می‌تواند نشانه پایان تنش‌ها باشد

اظهارنظر بولتون درباره واکنش ناچیز رژیم صهیونیستی: ایران در این مورد خیلی خیلی خوش‌شانس بود

شبکه 12 تلویزیون رژیم اسرائیل: ایرانی‌ها ما را مسخره‌ می‌کنند

بچه بال مگسی رو واکس زده!

ارزیابی دستگاه‌های اجرایی در برابر تهدیدات با حضور رئیس ستادکل نیروهای مسلح

سردار شکارچی: قدرت بازدارندگی ایران مانع تهاجم دشمنان است

جامعه ایثارگری از بنیاد شهید و امور ایثارگران انتظاری جز تکریم ندارند

ترفند آویزان کردن شلوار

جولان گرانی در کالاهای اساسی؛ حبوبات 30 درصد گران شد

زخمی شدن 5 نوجوان بر اثر تیراندازی در مریلند

چهره ها/ شوخی جالب شاهرخ استخری با بازپخش سریال هایش

جامعه ایثارگری از بنیاد شهید و امور ایثارگران انتظاری جز تکریم ندارد

نابودی بزرگترین مرکز داروسازی نوار غزه به دست اشغالگران صهیونیست

دیدار ماکرون با میقاتی در پاریس

امیرعبداللهیان: نتانیاهو از کنترل خارج شده و باید مهار شود

فرمانده ارتش به فرمانده سپاه پیام داد

واکنش نماینده مجلس به ادعای دولت درباره قیمت دلار 100 هزار تومانی

فیلم شهرک در بخش مسابقه جشنواره بین‌المللی «کازابلانکا»

شروع یک انقلاب در درمان طاسی سر

وداع تلخ مادر با کودک خردسالش که در بمباران صهیونیست‌ها به شهادت رسید

© - www.akhbaremahramaneh.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی