بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - ابلیس سقوط میکند؟
k ٣.٦
٠
شرق / متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
سامان صفرزایی | سربرآوردن احزاب کوچک و مذهبی -مانند شاس، اسرائیل خانه ما، اتحاد یهودیت توراتی- در 15 سال اخیر و نقش تعیینکننده، باجگیرنده و «لحظهآخری» آنها در تشکیل کابینه اسرائیل، پیشبینی احزاب حاضر در کابینه ائتلافی و نخستوزیر را انتخابات به انتخابات پیچیدهتر کرده است. در انتخابات قبلی نهایتا مشخص شد که هرنوع پیشبینی باطل بوده است. یک بنبست محض؛ چراکه رئیس حزب برنده، بنیامین نتانیاهو، اساسا نتوانست قطاری از احزابی را که در انتخابات کرسی به دست آمده بودند، کنار هم قرار دهد تا به 61 کرسی ضروری برای تشکیل کابینه دست یابد. به دیگر بیان، حتی برندگان نیز در انتخابات اسرائیل ممکن است بازنده باشند. انتخابات امروز نیز به قدر انتخابات قبلی در ماه آوریل سرشار از تعلیق است. طبق آخرین نظرسنجیها هیچ حزبی قادر به تشکیل کابینه ائتلافی نیست. در این انتخابات دو هسته قدرت برای تعیین نخستوزیر آتی تشکیل شده است: حزب لیکود به رهبری نتانیاهو (مشهور به بی بی) و حزب آبی و سفید به رهبری مشترک بنیگانتز (فرمانده سابق ارتش) و یاییر لپید (رهبر حزب یشآتید: آیندهای هست). براساس آخرین نظرسنجیها لیکود و حزب رقیب، هر یک 32 کرسی کسب میکنند. بهصورت سنتی پیشبینی میشود که احزاب دستراستی یامینا، شاس و اتحاد یهودیت توراتی به لیکود بپیوندند و از آن سو اتحادیه دموکراتیک، ائتلاف کارگر-گشر (بهمعنای پل) و اسرائیل خانه ما، از حزب آبی و سفید حمایت خواهند کرد. پیشبینی میشود حزب «لیست مشترک» (حزب عرب اسرائیلی که در انتخابات سال 2015 بهطور شگفتانگیزی 13 کرسی کسب کرد) در انتخابات پیشرو 10 یا 11 رأی به دست آورد.
سیاستمداران عرب اسرائیلی کمتر از دو دهه است که دست از بایکوت انتخابات برداشتهاند و حمایت این حزب از آبی و سفید در برابر نتانیاهو قطعی است و همین میتواند شانس نتانیاهو برای انتخابات را تا حدی کاهش دهد اما ازآنجاکه به دلایل چندپارگی شدید اجتماعی در اسرائیل، نه احزاب عرب اسرائیلی مایل هستند در وضع موجود -کینهتوزی شدید تقریبا تمامی احزاب جریان اصلی اسرائیل با مردم فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه- در کابینه ائتلافی شرکت کنند و نه فردی چون گانتز حاضر است این حزب را وارد کابینه ائتلافی خود کند، این حزب نمیتواند به طور ایجابی در تشکیل کابینه تعیینکننده باشد.
گرایش به خشونت و تجاوز
همین آخرین گزاره خود نشان از مخدوشبودن سیاست دموکراتیک، بهمثابه تعیینکننده واقعی آرای یک مجموعه واقعی را در اسرائیل دارد. سومین حزب محبوب در اسرائیل حتی اگر مایل به حضور در قدرت باشد، شانسی برای حضور در کابینه ائتلاف ندارد؛ قانونی نانوشته که بعید است در میانمدت تغییر کند. گرایش شدید احزاب و نخبگان اسرائیل به سیاستهای خشن و دستراستی، نزدیک به حدی شده است که تلألو پررنگ امری شبیه به فاشیسم -آپارتاید به کنار- بهشدت در اسرائیل و آرای انتخاباتی آن چشم جهانیان را میزند. در انتخابات پارلمانی که قرار است امروز برای تعیین کابینهای معلق برگزار شود، بیش از هر زمانی عنصر تأمین امنیت به هر وسیلهای به مهمترین شاخصه برای تعیین برنده تبدیل شده است. عموم رأیدهندگان از گرایش به چپگرایان در دهه 1990 که طرفدار سازش با برخی از نمایندگان فلسطین بودهاند، بهشدت فاصله گرفتهاند و بهطور وسواسآلودی -اگر نگوییم فاشیستی- بهسمت نیروهایی در اسرائیل جذب شدهاند که پرسروصداترین شعارها را در باب به ویرانیکشاندن زندگی فلسطینیها بهطورخاص و همسایگان عرب و غیرعرب بهطور عام دارند.
یک سال قبل از پایان مذاکرات مخفیانه در اسلو میان نمایندگان سازمان آزادیبخش فلسطین در ماه می 1993 و بعد امضای پیمان اسلو میان یاسر عرفات و اسحاق رابین در ماه سپتامبر همان سال در واشنگتن دیسی، حزب کارگر، بهعنوان طلایهدار جناح چپ در اسرائیل 54 کرسی از 120 کرسی کسنت (پارلمان اسرائیل) را برده بود. در انتخابات سال 2009 این کرسیها به 13 و در آخرین انتخابات که بهار امسال برگزار شد، تعداد کرسیهای حزب کارگر اسرائیل به شش رسید. در انتخابات سال 1992 دو حزب کارگر و میرتس (از احزاب چپ سکولار) روی هم 66 کرسی بهدست آورده بودند و میانگین کرسی این دو حزب در انتخابات اخیر به 10 کرسی رسیده است.
گرایش راست به خشونت و تجاوزخواهی بهبهانه تأمین امنیت، صعودی قهقراوار در اسرائیل داشته است. در حالی که رسانهها در سراسر دنیا نتانیاهو را بهدلیل وعده ضمیمهکردن دره اردن به سرزمینهای اشغالی ملامت کردهاند، از یاد رفته که اتحاد به ظاهر لیبرال آبی و سفید مدعی است که اساسا نتانیاهو طرح این حزب را کپیبرداری کرده است و آبی و سفیدها همیشه دره اردن را از آنِ اسرائیل میدانستهاند. این حزب در بیانیهای نتانیاهو را به این خاطر که در مذاکراتی در سال 2014 حاضر به تسلیم دره اردن شده است، شدیدا نکوهش کرد.
از سوی دیگر بنی گانتز بهعنوان طلایهدار جریانی که خود را لیبرال میخواند، کمپین انتخاباتی خود را با تصاویری از حمله ویرانکننده به غزه تحت رهبری او بهعنوان فرمانده ارتش اسرائیل آغاز کرد. درواقع گانتز مفتخر به این است که بیش از نتانیاهو، «فلسطینی» کشته است.جدا از اینکه هولوکاست -در تاریخ معاصر- و ماسادا -در تاریخ کهن- ستونهای حافظه جمعی اسرائیلیها را برای توجیه خشونت خونبار و تجاوز بیمحابا برای ممانعت از قربانیشدن تشکیل میدهند، در روند سیاست متأخر بهویژه از زمان فروپاشی پیمان اسلو، ناکامی نشست کمپ دیوید در سال 2000 -و آغاز انتفاضه دوم- و ظهور حماس در ساختار قدرت گرایش اسرائیلیها به سیاست دستراستی بهطور فزایندهای افزایش داشته است. به غیر از اینها، وقوع بهار عرب در سال 2011 و پدیدارشدن احتمال زیر و زبر شدن آنی قدرت فائقه در کشورهای عربی و متعاقبا وقوع جنگ داخلی در چند کشور عربی، تصور وضعیت «نه جنگ، نه صلح ابدی» با اعراب را بهشدت در میان شهروندان اسرائیل مخدوش کرده است. با این توجیهات در اسرائیل این گفتمان بسیار پرطرفدار شده است که باید برای «بدترین سناریو» همیشه آماده بود.
سقوط نتانیاهو به نفع ایران است؟
در این وضعیت تکاندهنده، بهنظر میآید شکست یا پیروزی نتانیاهو هیچ خیری برای فلسطین و مردم ماتمزده در غزه و کرانه باختری رود اردن نخواهد داشت. با این حال برای ما مردم در ایران ماجرا میتواند متفاوت باشد. نتانیاهو از سال 1388 تاکنون در قامت پیشوای اسرائیل اصلیترین پروژه سیاست خارجی خود را واردکردن ضربات اقتصادی و نظامی به ایران تعریف کرده است. تقریبا از زمان پیروزی او در انتخابات سال 93، او نه بهمثابه نخستوزیر اسرائیل که در قامت پیشوای این کشور عمل کرده است، سالیان طولانی حضور او در قدرت وی را به فردی با قدرت چانهزنی بسیار بالا با سران و دیپلماتهای ارشد در کشورهای غربی و دیگر ابرقدرتهای سیاسی و اقتصادی بدل کرده است. از زمان رویکارآمدن ترامپ نیز وی بهعنوان رهبر ارکستر «فشار حداکثری» علیه ایران عمل کرده و در این راه حتی از اتحاد با عربستان سعودی و امارات متحده عربی دریغ نکرده است. در صورت کناررفتن نتانیاهو، اسرائیل بخش قدرتمندی از وزن خود را برای هماهنگسازی سیاستهای کلان در خاورمیانه از دست میدهد و بهنظر نمیآید جانشینهای او بتوانند تا سالها این نیرو را به اسرائیل برگردانند و گانتز هرگز بتواند با بن سلمان و بن زاید همان هماهنگی را برقرار کند که نتانیاهو با آنها علیه ایران برقرار کرده بود. ترامپ نیز در صورت خروج نتانیاهو از قدرت، فرصت بهتری بهدست خواهد آورد تا به مصالحه با تهران بیندیشد و این اهرمهای بهتری را برای دیپلماتهای ایران فراهم خواهد کرد. اگر اسرائیل برای ایرانیها تجسم دشمنی حقیقی بوده است، نتانیاهو بسیار فراتر از آن رفته و نزدیکترین تجسم سیاسی به مفهوم «ابلیس» بوده است. امروز جامعه اسرائیل کماکان به انتخابهای خشن ادامه خواهد داد، انتخابات در اسرائیل بیشک با پیروزی یک نخستوزیر دستراستی به پایان خواهد رسید، فلسطین کماکان درد و مشقت بسیاری را تجربه خواهد کرد، اما در صورت کناررفتن نتانیاهو از قدرت، ایران فرصت فوقالعادهای پیدا خواهد کرد تا جایگاه خود در خاورمیانه و جهان را بهبود بخشد.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/165954/