فوتبال در ایران؛ مرهم دردها یا آیینه تمامنما؟
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - فوتبال در ایران؛ مرهم دردها یا آیینه تمامنما؟
٠
٠
اعتماد / متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
مجید تفرشی| بیش از نیم قرن است که فرارسیدن موسم برگزاری شهرآورد مشهور و خبرساز تهران، نه تنها اخبار ورزشی که کل اخبار رسانهها و گفتوگوهای افکار عمومی در ایران را تحتتاثیر خود قرار میدهد. از چندین روز قبل تا چندین روز بعد از هر مسابقه بین استقلال و پرسپولیس، این اتفاق ورزشی، به مهمترین محور خبری رسانههای دیداری-شنیداری، چاپی و اینترنتی ایران تبدیل میشود.
من از 47 سال گذشته و تقریبا از سن 7 سالگی، شاهد و پیگیر بیوقفه این رقابت بیبدیل بودهام. اولین شهرآوردی که شاهدش بودم، بازیای بود که در 15 بهمن 1350 در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) برگزار شد و پرسپولیس چهار بر یک تاج (استقلال) را شکست داد. بعد از آن هم دو برد تاج و یک برد پرسپولیس بود و نوبت به مسابقه تکرار نشدنی و پیروزی از یاد نرفتنی 6 بر صفر پرسپولیس در 16 شهریور 1352 در ورزشگاه جدید ایران رسید که امروز آزادی نام دارد.
از آن زمان به بعد، شهرآورد تهران جایگاهی یگانه و بیرقیبی در ورزش و خبر ایران به دست آورده است. تا جایی که گذشت زمان، تغییر مالکان و مدیران دو باشگاه، تغییر مسوولان ورزش کشور و حتی تغییر نظام حکومتی، از اهمیت و جذابیت آن نکاسته، بلکه مرتبا بر حساسیت آن نیز افزوده شده است.
در یک نگاه اجمالی شاید بتوان شهرآورد تهران را با شهرآوردهای مشهور پاریس، لندن، لیسبون، مادرید، منچستر و میلان مقایسه کرد. ولی به باور و تجربه من، مورد تهران از جهات مختلفی با موارد ظاهرا مشابه بینالمللی متفاوت است، چراکه جنس و کارکرد و مدیریت فوتبال در ایران با دیگر کشورهای دارای سابقه طولانی حرفهای این رشته متفاوت است.
در روزهای گذشته دو خبر خودسوزی و برق گرفتگی برای فوتبال، سپهر رسانهای ایران را تحتالشعاع قرار داده است. از زمانی که خبر درگذشت ناباورانه و دردناک یک کودک خردسال در روز بازی پرسپولیس و صنعت نفت منتشر شده، بیاختیار به یاد نخستین تجربیات خودم از نیم قرن قبل و حضور در ورزشگاههای فوتبال میافتم و ناگزیر از خود میپرسم که با این همه برو بیا و ظواهر پیشرفت، آیا واقعا در زمینه مدیریت ورزشی و روش برگزاری رقابتهای حرفهای پیشرفت کردهایم؟
روزگاری در سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب، بهدلیل غلبه اوباشگری و اغتشاشگری در جریان مسابقات فوتبال، به عنوان راهکار تصمیم گرفته شد که تا زمان اصلاح وضع موجود، از ورود زنان به ورزشگاهها جلوگیری شود. اکنون وضع نسبت به گذشته به مراتب بهتر شده و معضل قبلی تقریبا حل شده، ولی مانند موارد مشابه دیگر، راهکار موقتی پیشنهادی بهجا مانده و اکنون خود به اصل معضل تبدیل شده و در اصرار به اجرای آن قربانی نیز داده شده است.
روزگاری در اوایل دهه 70 شمسی و آغاز اعلام حرفهای شدن فوتبال ایران، شادروان ناصر حجازی، اسطوره تکرار نشدنی فوتبال ایران گفت: «از حرفهای شدن فوتبال فقط انگلیسی کردن شماره پیراهن بازیکنان را انجام دادهایم.» شاید با گذشت ربع قرن، این اظهارنظر کمی بیرحمانه به نظر برسد، ولی متاسفانه به عنوان کسی که در نقاط مختلف جهان، بهخصوص اروپا و خاورمیانه، با برگزاری رقابتهای حرفهای آشنایی و ارتباط دارم، باید بگویم که هنوز تا برگزاری حرفهای یک مسابقه فوتبال با رعایت حداقل مطلوب استانداردهای جهانی، فاصله بسیاری داریم.
ما ادعا میکنیم که فوتبال حرفهای داریم، ولی هنوز مانند یک کنسرت یا نمایش فیلم بلد نیستیم بلیت بفروشیم. هنوز موفق نشدهایم فرصت برگزاری یک مسابقه فوتبال را از یک کابوس و وحشت به تفریح سالم و مفرح خانوادگی تبدیل کنیم. وقتی مدیریت و کاردانی در برگزاری یک رقابت ورزشی نباشد، مجبور میشویم برای رفع مسوولیت و پوشاندن ناکارآمدی خود، برخلاف همه جهان، مهمترین رویداد ورزشی کشور را در وسط روز وسط هفته برگزار کنیم، بلکه مردم محبت و معرفت به خرج داده و به دلایل شغلی و معیشتی و تحصیلی و مشکلات تردد، کمتر برای تماشای بازی به ورزشگاه بیایند.
ورزشگاههای ایران، از جمله ورزشگاه پیر آزادی، از حداقل ایمنی و استانداردهای مطلوب و ضروری جهانی برای برگزاری سالم، ایمن و کارآمد یک رویداد ورزشی بیبهره هستند. بخشی از این ناکارآمدی بهدلیل فرسودگی و بیتوجهی به ترمیم ورزشگاه است و بخشی به دلیل تغییر استانداردهای ساخت ورزشگاههای جدید فوتبال. استانداردهایی مثل داشتن سقف متحرک برای زمین بازی، مسقف بودن همه جایگاههای تماشاگران، نبودن پیست دوومیدانی و نزدیک بودن سکوهای تماشاگران به زمین بازی، اسکوربوردهای بزرگ، شفاف و کارآمد و...
ماههاست که مدام بر سر نحوه تقسیمبندی بلیت بازیها براساس قانون 10-90 یا تقسیم نصف نصف براساس تماشاگران دو تیم رقیب بحث و گفتوگو میشود، ولی مطلقا دیده و شنیده نشده که تکلیف تماشاگرانی که طرفدار هیچ یک از دو تیم نیستند و تنها به جهت لذت بردن از این رخداد مهم ورزشی قصد ورود به ورزشگاه را دارند چه میشود؟ در همه دنیا، بخشی از بلیت مسابقات به تماشاگران بیطرف اختصاص دارد، ولی ما با نادیده گرفتن این عده زیاد از تماشاگران، خواسته یا ناخواسته، به جو دوقطبی هیجانزده و تنش از قبل تدارک دیده شده این قبیل رقابتها میافزاییم.
در جهان امروز فوتبال، امری به مراتب بالاتر از یک رخداد ساده ورزشی روزگذر است. ورزش بهطور کلی و بهخصوص فوتبال، بخشی از سیاست راهبردی ملی در جهت تحکیم منافع درازمدت کشور از طریق وحدت ملی است. از این جهت برای من باورنکردنی است که در یک ورزشگاه خاص، عدهای اقلیت محض، مکررا و بیمهابا، مسابقه فوتبال را دستاویز توهین و حمله به وحدت ملی از طریق سر دادن شعارهای ضدملی و بیگانهپرستی قرار بدهند. در مقابل، متولیان ورزشی کشور هم بیخیال و بیتوجه به این حوادث واقعا نگرانکننده، ورزشکاری را محروم کنند که در برابر دو ساعت فحاشی به خانواده و نأموس خود و منافع ملی کشورش، واکنشی ولو ناشایست نشان داده است. این درجه از بیتوجهی مداوم به منافع راهبردی ملی واقعا جای تعجب و پرسش جدی دارد.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/167224/