اخبار محرمانه -
سفیر اسبق ایران در پکن: به نقش فرانسه میتوان امیدوار بود
k ١.٣
٨
شرق / متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
زینب اسماعیلی سیویری | سیدمحمدحسین ملائک در
دولت اول سیدمحمد خاتمی، سفیر ایران در چین بوده، دورانی که سیاست نگاه به شرق در حال اوجگرفتن بود. اگرچه در همان دوران رابطه تهران- پکن تحت تأثیر وقایع مختلف بهویژه رابطه پکن- واشنگتن بود. ملائک سفیری بود که توانست به ارتقای سطح رابطه دو کشور کمک کند، آنقدر که رئیسجمهوری وقت ایران به چین سفر کرد.در صحنه سیاست خارجی فعلی کشور فضا تغییر کرده است. در شرایطی که دونالد
ترامپ و کابینهاش تمام تلاش خود را برای مبارزه با ایران به کار بستهاند، روسیه و فرانسه میکوشند این توافق را احیا کنند. درباره آنچه اکنون و این روزها در پهنه سیاست خارجی ایران میگذرد با محمدحسین ملائک، سفیر اسبق ایران در چین، گفتوگو کردیم. او در معرفی خود تأکید میکند که «درحالحاضر هیچ سمت اجرائیای ندارم و جایگاهی جز دنبالکننده وقایع سیاسی و اخبار ندارم».
پهنه سیاست خارجی ایران و رابطهاش با کشورهای دیگر تقریبا هر روز دستخوش تحولی است. اتفاقی که به نظر میرسد موجب کندی حرکت رو به توسعه کشور میشود. به نظر شما علت اینهمه تغییر و دستانداز در سیاست خارجی ما چیست؟ آیا میتوان از این اتفاقات پیشگیری کرد یا این وضعیت را نرمال میبینید؟
آقای استفان والت، متفکر سرشناس آمریکایی، در مقالهای که در 16 آوریل 2019 انتشار داد، موارد جالبی را ذکر میکند که کموبیش به سؤال شما مربوط میشود. ایشان میگوید: «بهعنوان یک موجود بهنظر میرسد در دوران ابهام قابل توجهی قرار گرفتهایم، بهطوریکه عوامل اصلی صحنه سیاسی در حال رنگباختن هستند و معلوم نیست چه چیزهایی جایگزین خواهند شد. آیا ناتو و اتحادیه اروپایی در 10 سال آینده حضور خواهند داشت یا اصلا شبیه وضع فعلی خود خواهند بود؟ آیا
آمریکا درگیر جنگ با نیروهایی نامشخص در سرزمینهای دوردست خواهد بود؟ آیا چین، آسیا یا شاید جهان را تحت سیطره خود درخواهد آورد؟ آیا ناکارآمدی که گریبان «دموکراسی»های ثروتمند جهان را گرفته مقطعی است یا منجر به رویکارآمدن دیکتاتوریها خواهد شد؟».
با یک نگاه مختصر به دغدغه آقای والت که جنبه سیاسی یا تبلیغاتی ندارد، متوجه میشویم که دنیا در حال گذار به چیز دیگری است که شبیه وضع فعلی نیست. همه کشورها در حال تجربه این فرایند هستند و ایران نیز به نوبه خود باید با فرصتطلبی، عناصر قدرت خود را حفظ کند و آنها را توسعه دهد. از این زاویه هیچ عاملی اهمیت ندارد، مگر به حفظ، افزایش، گسترش منابع و تحکیم قدرت ایران بینجامد.
با این مقدمه وارد سؤال شما میشوم. از منظر سیاست خارجی بعد از انقلاب، کشور بهطور مداوم در حال تنظیم و تعدیل سیاست در معادله روابط خود با کشورهای بزرگ قرار دارد.
ما با پنج پرونده اصلی از اول انقلاب به این طرف روبهرو هستیم. گروگانگیری سفارت آمریکا، موضوع اسرائیل، جنگ تحمیلی، مسئله هستهای (صرف نظر از اینکه سیاست درستی هست یا نیست) و بحران سوریه. سایر مسائل یا زیرمجموعه این موضوعات قرار دارند یا اهمیت سیاسی زیادی ندارند. گروگانگیری و جنگ تحمیلی را میتوان با اغماض به تاریخ واگذار کرد؛ اما سه موضوع دیگر بهطور مشخص با هر بازنویسی معادلات جهانی و منطقهای رابطه مستقیم دارد؛ بنابراین پیشبینی نمیشود که تا رسیدن به یک تعادل و معادله مورد توافق منطقهای و جهانی در این موضوعات بتوان آرامش برای کشور تصور و برای آن، حتی برنامه توسعهای میانمدتی را در نظر گرفت، چنانچه نشده است. با درنظرگرفتن این شرایط، از نظر من - بدون موضعگیری- بحران برای «ما» وضعیت «نرمال» محسوب میشود. به عبارت دیگر از منظر آنها تا تغییر در پارادایمهای حاکم بر تفکر سیاست خارجی در ایران در سه موضوع فوق نباید انتظار خاصی داشت. البته تأکید دارم که «سیاست ما» در بسیاری از موارد اشتباه یا جهتگیری غلط ندارد؛ اما ماهیت استقلالطلبی نظام سیاسی حاکم بر ایران لاجرم محدودیتهایی را بر کشور بار میکند.
حال در دوران ابهام که در بالا به آن اشاره شد، ایران با یکی از سنگینترین تحریمهای اقتصادی علیه خود مواجه شده که لاجرم مجبور به پوستاندازی در سیاست داخلی و خارجی خود خواهد شد، زیرا با مکانیسم فعلی نمیتوان با این بحران مقابله کرد.
مصداق شما از پوستاندازی در سیاست داخلی و خارجی چیست؟
ورود به این بحث قدری توضیح میخواهد، اما بهطور خلاصه، اگر ایران بخواهد در مقابل تحریم نفتی مقاومت کند، لاجرم باید
دولت بودجه غیرنفتی را در ایران تعریف کند یا به عبارت دیگر، مسئله «تغییر در ساختار بودجه» که بین مجلس و
دولت هی رفتوآمد میکند، مطرح خواهد بود که حاکی از نبود اراده برای تحقق چنین امری است.
دولت بدون نفت در واقع تمامی عناصر مربوط به اقتصاد و تولید را که درحالحاضر بین
دولت و ساختارهای خارج
دولت تقسیم شده، وادار به تمکین به مرکزی واحد خواهد کرد که بخش اصلی پوستاندازی داخلی را تشکیل میدهد.
اما درباره سیاست خارجی، میتوان گفت ورود به هر تعامل خارجی مستلزم آمادگی برای رهاکردن یا بازتعریف بخشی از مواضع فعلی در سیاست خارجی است.
شما در بالا به دوره ابهام اشاره کردید. بازیگران فعالی که میتوانند در جهتگیری ایران تأثیر داشته باشند، کداماند؟
بله، در این دوران کشورهای صاحبصلاحیت و سیاست را که میتوانند در جهتگیریهای ایران نقش بازی کنند، میتوان اینگونه تعریف کرد:
اول آمریکا: این کشور بعد از 40 سال تجربه در وضعیت فعلی، کمر به تغییر اساسی سیاست در ایران بسته و تقریبا در حال استفاده از همه امکاناتش برای وادارکردن ایران به تغییر ماهوی است. به نظر بسیاری از صاحبنظران آمریکایی، تعیین تکلیف ایران قبل از تنظیم نظام آتی بینالملل و سلسلهمراتب قدرت با روسیه و چین بهعنوان رقیبهای احتمالی ضروری است.
دوم اروپا: این اتحادیه به دلیل احتمال بروز جنگ بین ایران و
آمریکا به خاطر اعمال سیاست فشار حداکثری روی ایران و تبعات احتمالی آن بر
اروپا فقط منتقد سیاستهای فعلی
آمریکا علیه ایران است اما با نتایج موردنظر
آمریکا کاملا همسو و به آن علاقهمند است. اتحادیه
اروپا که در سیاست جهانی در مقابل روسیه و چین صفآرایی دارد نیز معتقد است تعیینتکلیف ایران برای تنظیم یک معادله جهانی ضروری است.
سوم چین: چین با جاهطلبیهای خاص خود، سیاست
آمریکا علیه ایران را قبول ندارد و تغییر سیاست در ایران را نیز مثبت ارزیابی نمیکند. چین نقش حامی پشتپرده ایران را بهطور اصولی و درازمدت برای خود نگه خواهد داشت اما پیروزی سیاستهای
آمریکا در قبال ایران شکست استراتژیک برای چین محسوب نخواهد شد.
چهارم روسیه: اگرچه نظرات برخی از کارشناسان داخلی درباره سیاستهای روسیه نسبت به ایران با اماواگر همراه است اما روسیه در هفت، هشت ساله گذشته سیاست مداوم و نسبتا بدون تزلزلی در همکاری با سیاستهای خارجی ایران داشته است. این کشور برای توازن قوا با
آمریکا به متحد سرکش و با برنامه متفاوتی چون ایران، نیازی مبرم دارد. پیروزی سیاست
آمریکا در مقابل ایران حتما شکست استراتژیک برای سیاستهای روسیه محسوب خواهد شد.
به این گروه
انگلیس را هم باید اضافه کرد که به موازات و در رقابت نامحسوس با
آمریکا در حال بازگشت به سیاست جهانی و خصوصا در خاورمیانه است. حضور مجدد انگلیس، صحنه را برای ایران در خاورمیانه تنگتر میکند اما فرصتهایی را نیز در اختیار ایران قرار میدهد.
حال در این وضعیت دستاندرکاران سیاسی کشور در حال برنامهریزی هستند. البته پرواضح است بدون داشتن یک جهانبینی عمیق حرف از استراتژی بیمعنی است.
به نظر میرسد باید نقش چین و روسیه بهعنوان بازیگرانی پررنگ دیده شود. برخی معتقدند حتی تحریمهای فعلی
آمریکا علیه ایران، به نفع چین است. آیا این تحلیل
منطقی است؟
به نظر من چین و روسیه در بستر عملیاتی ایران بازیگران پررنگی نیستند. بیشتر هم تدافعی عمل میکنند و محافظهکارانه، اما در سیاست داخلی ایران برخی تلاش میکنند آنها را خیلی پررنگتر از آنچه هستند، معرفی کنند. درباره اینکه تحریمها به نفع چین است، حتما نظر من این است که چون ایران به دلیل تحریمها مجبور به دادن امتیاز برای فروش نفت است و آنها ارزان میخرند، به نفع آنها تمام میشود. این محاسبه جالبی از نظر پلمیک سیاسی است اما در واقع حرف غلط و نادرستی در فضای بزرگ سیاسی است که چین برای مراودات خود با ایران با مشکلات زیادی روبهرو است.
به نظر میرسد در شرایطی که
آمریکا خود را از
برجام و بازی با ایران خارج کرده، روسیه این بازی را به دست گرفته و در حال طراحی نقشه جدیدی است. این را میتوان با ملاقات اخیر پوتین و مکرون و مذاکره درباره ایران و
برجام و رفتن وزیر خارجه ایران به پاریس هم دید. چقدر میتوان به نقشآفرینی مسکو خوشبین بود؟
روسیه حتما به دنبال نگهداری
برجام بهعنوان یک سند مهم خلع سلاح و بینالمللی است؛ البته بدون دادن هزینه زیاد. اما به نظر من قبل از اینکه روسیه به دنبال حفظ
برجام باشد، فکر گشایش صفحه جدیدی برای عادیسازی روابطش با اروپاست؛ مثل بازگشتش به گروه هشت، کاهش تأثیر تحریمها علیه روسیه و از این قبیل. به نظر من باید از تمامی این اقدامات بهخاطر مصالح دیپلماسی حمایت کرد. ممکن است به خاطر آنچه در اول گفتم، یعنی ابهامات در تحولات آینده به گشایشهایی برسیم. اما نکته مهم این است که نباید سیاست سرگشتهای داشته باشیم که به دنبال این طرح یا آن طرح باشد. از این زاویه داشتن چارچوب فکری اهمیت دارد.
یکی از اتفاقات اخیری که در حوزه روابط ایران و کشورهای دیگر رخ داد، موضوع نفتکش ایرانی توقیفشده در جبلالطارق و اقدام متقابل ایران بود. اگرچه اکنون که این مصاحبه را انجام میدهیم کشتی ایرانی از توقیف درآمده اما هنوز مشخص نیست که بار آن بدون دردسر به مقصد برسد. ایران سالها درگیر موضوع تحریم بوده و از همین روش و روشهای مشابه برای دورزدن تحریمها استفاده کرده است. به نظر شما چرا این نوبت، با چنین مشکلی مواجه شدیم؟ پیرو این میخواهم بپرسم که آیا ماجرای کشتی ایرانی توقیفشده فرصت بیشتری برای استفاده از توان دیپلماسی با خود نداشت؟ به نظر شما از همه کانالهای دیپلماتیک استفاده کردیم و بعد به اقدام متقابل دست زدیم؟
ایران در مقابل تحریمهای سنگین کنونی که تقریبا تمام وجوه اقتصادی کشور را در بر گرفته، دو راهحل بیشتر ندارد؛ مذاکره برای رفع تحریم یا مقاومت در مقابل آنها. ظاهرا در ایران اجماعی برای مذاکرهنکردن با
دولت فعلی
آمریکا و شخص
ترامپ وجود دارد که شاید باید بیشتر روی آن تعمق و بحث کرد اما فعلا سیاست غالب است و به آن ورود نمیکنم. اما برای مقاومت در مقابل تحریمها نیز دو راه بیشتر نیست یا باید آنها را دور زد یا باید اقدام متقابل و متناسب انجام داد. درباره کشتی انگلیسی یا تمام اقداماتی که تاکنون در منطقه انجام شده، سیاست اقدام متقابل و «متناسب» اتخاذ شده که به نظر میرسد گریزناپذیر بوده است.
دیپلماسی معمولا روی توانایی، ظرفیت، قدرت و اراده بهکارگیری آن سوار میشود. ایران مجبور است این اراده را به نمایش بگذارد و تاکنون نیز در برخی از این حوزهها موفق بوده است. با بروز این اراده است که «دیپلماسی» میتواند از افزایش تشنج جلوگیری و منازعه را بهنوعی تفاهم نزدیک کند. درباره کشتی انگلیسی نیز تقریبا همین مسیر کلاسیک طی شد. البته این قطعا به مفهوم پایان چنین وقایع و موضوعاتی در خلیج فارس نخواهد بود. همین مسیر نیز درباره کاهش تعهدات در
برجام در حال پیگیری است.
بهعنوان یک دیپلمات فکر میکنید ماجرای کشتی «استنا ایمپرو» بهتر و به نفع ماست که چگونه به پایان برسد؟
فکر میکنم که از این کشتی باید به زودی رفع توقیف شود. این پرونده خاص علیالاصول بسته شده است، اگرچه مواضعی توسط ریاست قوه قضائیه مبنیبر خسارت و این مسائل مطرح شد که بعید است قابل تحقق باشد.
ماجرای این دو کشتی به نظر شما رابطه تهران- لندن را به سمت بهبود برد یا نه؟ به نظر شما
دولت جانسون با آزادی این کشتی تلاش نکرد تا پیام مثبتی به تهران بفرستد که بهتر است از آن استقبال شود؟
آقای جانسون با کمک به پایان موضوع کشتی «گریس وان» درواقع نشان داد که اصلا نمیتواند بحرانی به نام ایران و خلیجفارس را بر موضوع برگزیت اولویت بدهد و برگزیت تمام توان سیاسی آن کشور را در ماههای آتی خواهد گرفت. به این تحلیل تأکید آقای بولتون بعد از ملاقات با آقای جانسون نیز اضافه میشود که نمیتوان تا آینده میانمدت از
انگلیس در مورد چین و ایران انتظار داشت. اما سؤال بزرگ برای بنده آن است که چرا روابط سیاسی ایران و
انگلیس عادی نمیشود یا نمیتواند عادی بماند. الان حتما فرصت خوبی است که ایران با
انگلیس مذاکراتی به موازات مذاکرات خود با
آمریکا سازمان دهد، اما قبل از هر چیز ایران احتیاج دارد که سفیری «بازیساز» به لندن گسیل بدارد و نگذارد فرصت سوخته چهار سال گذشته باز تکرار شود.
نمیخواهم در سؤالاتم از یکی از اضلاع اصلی مسئله روابط خارجی ایران غافل شوم؛ ایالات متحده آمریکا. به تازگی
آمریکا وزیر خارجه ایران را تحریم کرده، میگوید میتوان با کسی غیر از وزیر خارجه هم از ایران مذاکره کرد و قسعلیهذا... به اعتقاد شما
دولت فعلی
آمریکا به دنبال چیست؟ مذاکره؟ عکس یادگاری؟ برد انتخاباتی؟ کدام؟
آمریکا همهنوع بازی با جامعه، سیاست و اقتصاد ایران را در دستور کار خود دارد. تحریم وزیر خارجه درواقع ورود به بازی سیاست داخلی ایران است که البته شاید علامتی دال بر تهکشیدن سیاستهای تحریمی اقتصادی باشد.
به نظر من از بین گزینههایی که در مورد سیاست
آمریکا نسبت به ایران توسط تحلیلگران و مراکز فکر آمریکایی شنیده میشود، گزینه تغییر رژیم و همان تعیینتکلیف نهایی سیاسی ایران منطقیترین گزینهای است که باید ایران در مقابل آن خود را آماده کند و برنامهریزی داشته باشد. باوجوداین این به مفهوم موفقیت آنها یا الزام ورود به جنگ نیست. به نظر من با همین پیشفرض ذهنی باید با آنها ملاقات و مذاکره کرد؛ شیوه مشابهی که چین با همین
دولت آمریکا در پیش گرفت. اگر یک عکس با آنها گرفته شود چه چیزی به آنها اضافه یا چه چیزی از ما کم میشود؟ من بر این باور نیستم که اگر ملاقات با نمایندگان
آمریکا شود در انتخابات
آمریکا تأثیر میگذارد. منطقی که به نماینده ایران، آقای دکتر ظریف، اجازه میدهد با سناتور «رند پال» در پشت درهای بسته صحبت کند، همان منطق باید اجازه دهد ملاقات با
ترامپ هم صورت گیرد.
راه پیشروی ما با
ترامپ و ایالات متحده چیست؟ بهتر است تا زمان نزدیکی به انتخابات 2020 منتظر بمانیم؟ بهتر است امیدوار به رویکارآمدن دولتی دموکرات شویم؟ کدام گزینه به نفع ایران است؟
ارتباط بخشهایی از عوامل سیاست خارجی ایران با دموکراتها یا ساختارهای آنها تاکنون در دیپلماسی عمومی به نفع ایران بوده است. هجومهایی مانند حمله به تیم «B» یا جنگطلب نشاندادن مشاوران
دولت آمریکا بدون همکاری محافل نزدیک به دموکراتها امکانپذیر نبود. اقدامات آنها، از جمله فشار روی عربستان یا محکومیت قتل خاشقجی نیز به نفع ما تفسیر شده است. اما به نظر من ما نباید اهرم دست دموکراتها برای فشار روی
ترامپ یا جمهوریخواهان باشیم. توجه به گفتمانهای موجود در رقابتهای مقدماتی انتخابات 2020 نشان میدهد که فرق زیادی بین خواستها و نظرات دموکراتها با دیگران در ارتباط با ایران نیست. به نظرم ایران با هر
دولت آمریکا باید امکان ملاقات داشته و روی شرایطش مذاکره کند.
برجام در این بین، به گوشت قربانی تبدیل شده؛ از یکسو به تحرک بیشتر
اروپا نیازمند است و از سوی دیگر به حرکتهای روسیه و چین. آینده این توافق را چگونه میبینید؟
برجام را از دو منظر میتوان در سیاستهای کشور مورد بررسی قرار داد. از نظر عملی و واقعی، امید به استفاده سیاسی و اقتصادی از برجامی که در جولای 2015 امضا و برای آن جشن گرفته شد با خروج
آمریکا یک خیال واهی است. هیچیک از متعهدان غیر از ایران به وظایف خود در این برنامه عمل نکرد. حتی چین و روسیه نیز در این موضوع دیگران را تشویق به عمل میکردند. علت پافشاری چند کشور اروپایی بر زندهبودن
برجام نیز بیشتر پرستیژی و سیاسی است تا واقعی. البته موضوع حمایت یا مخالفت با
برجام در داخل کشور نیز بیشتر به رقابتهای سیاسی گره خورده است. لازم به ذکر است که
برجام از نظر سندیت حقوقی قطعا سند ارزشمند و جامعالاطرافی است و علت اینکه تاکنون نفس میکشد نیز بهخاطر همین جامعیت آن است. اما از نظر سیاسی، برای محکومکردن یکجانبهگرایی
آمریکا باید بر حفظ
برجام و نگهداری آن حتی تا خروج آخرین کشور پافشاری کرد و به نظرم چین و روسیه نیز با ما خواهند بود. سیاستهای فعلی کاهش تعهدات در
برجام نیز سیاست متناسب و درستی است و توانسته بنبست دیپلماتیکی را که تحریمها به وجود آورده بود بشکند و طرحهای کشورهایی مانند فرانسه یا دیگران را قابل مذاکره کند.
روز گذشته مذاکره آقای
ظریف و آقای مکرون با محوریت
برجام انجام شد. به نقشآفرینی و بازیسازی پاریس میتوان امیدوار بود؟
در شرایط فعلی و موقعیت آقای
ترامپ و متحدان ایشان نمیتوان انعطافی را در مواضع
آمریکا مشاهده کرد، اما سیاست آنقدر گوشه دارد که ممکن است بتوان از یک زاویه گشایشهایی را که برای دو طرف معنیدار باشد پیدا کرد. بنابراین آقای مکرون، آقای آبه یا نخستوزیر عراق هر یک میتوانند کمکی به وضعیت داشته باشند. آقای مکرون برای حفظ جایگاه رهبری در
اروپا ظرفیت دارد که شرایط جدیدی برای طرفین درگیر ترسیم کند. من بشخصه به آن امیدوارم.
http://www.SecretNews.ir/fa/News/150388/سفیر-اسبق-ایران-در-پکن--به-نقش-فرانسه-میتوان-امیدوار-بود