اخبار محرمانه
اکونومیست: روسیه به قدرتی جهانی تبدیل شده است
دوشنبه 23 ارديبهشت 1398 - 22:37:25
اخبار محرمانه - ایرنا / روزنامه "اکونومیست" در تفسیری نوشت: روسیه امروز دیگر فقط یک "قدرت منطقه ای" نیست که "باراک اوباما" رییس جمهوری سابق آمریکا زمانی بدان اشاره می کرد، بلکه امروز یک "قدرت جهانی" است.
این نشریه مستقل انگلیسی در ادامه تفسیر خود افزود: ماه گذشته قطار دستاوردهای پر بار روسیه از مداخله نظامی در سوریه با غرور و افتخار تمام با استقبال مردم به کشور بازگشت. این قطار مملو از تجهیزات و امکانات نظامی و غیر نظامی روسیه و پر بود از غرور و افتخار ملی.
پروپاگاندای روسیه برای بزرگ نمایی نقش روسیه در جنگ سوریه حال و هوای ناسیونالیسیتی و ضدیت با غرب به خصوص آمریکا در این مراسم نمادین کاملا هویدا بود.
فارغ از پروپاگاندا، واقعیت این است که روسیه با جنگ سوریه بزرگ شد.
روسیه در سال 2015 برای جلوگیری از سقوط "بشار اسد" وارد جنگ سوریه شد.
روسیه در این جنگ با صرف کمترین هزینه هم جان اسد و رژیم او را از خطر مرگ رهانید، هم خود را به عنوان "سلطان ساز" سوریه جا زد و هم برای اولین بار بعد از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان یک دلال قدرت به خاورمیانه بازگشت.
کاملا برعکس آمریکا و غرب.
آمریکا در سال 2003 به عراق تهاجم نظامی کرد. اما نتیجه، جز یک افتضاح خونین نبود.
اروپای غربی هم یک عملیات تهاجم هوایی در لیبی انجام داد تا دیکتاتور این کشور "معمر قذافی" را از میان بردارد.
اما حاصل کار، تکه پاره شدن کشور بود.
و اما مهمترین موفقیت حضور نظامی روسیه در سوریه، شکستن هژمونی آمریکا در خاورمیانه بود.
روسیه امروز دیگر فقط یک "قدرت منطقه ای" نیست که "باراک اوباما" زمانی بدان اشاره می کرد، روسیه امروز یک "قدرت جهانی" است.
روسیه حتی خود هم از این همه دلاوری هایش در جنگ سوریه بهت زده مانده است.
امروز بازگشت غرور آمیز روسیه از جنگ سوریه برای مردم این کشور یادآور مداخله نظامی کشورشان در سال 1979 در افغانستان است.
همین حضور نظامی بود که منجر به سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی شد.
جنگ روسیه در سال 2008 در گرجستان، تماما" بی کفایتی و نادانی روس ها را به تصویر کشید به خصوص نمایش ضعیف نیروی هوایی آن را.
الحاق "کریمه" در سال 2014 به خاک روسیه و جنگ از پیش اعلام نشده اش در اوکراین در همان سال، تحریم های غرب و انزوای دیپلماتیک روسیه را به همراه داشت.
مسکو اینک به کانون دیپلماسی خاورمیانه بدل شده است.
در سال 2017، "ملک سلمان" اولین پادشاه سعودی بود که به روسیه سفر کرد.
از زمان مداخله نظامی روسیه در سوریه، "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل 12 بار با "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه دیدار کرده است.
دیپلمات های روس که دهه های متمادی کناری می نشستند و شاهد مدیریت آمریکا در مناقشه اسرائیل - فلسطینیان بودند، امروز خوشحال هستند که می بینند اینک در مورد تعیین سرنوشت آینده سوریه، آمریکا کناری ایستاده است و این روسیه، ترکیه و ایران هستند که ایفای نقش می کنند.
رژیم دمشق، بی اعتنا به هشدارهای جهانی که اعلام خطر می کنند فاجعه بشری بوجود می آید، با پشتیبانی بمب افکن های روسی، از این ماه عملیات آزاد سازی "ادلب" را به جریان انداخت. "ادلب" آخرین ناحیه مهم کشور است که هنوز در دست شورشیان است.
روسیه در جنگ سوریه با مهارت بی بدیلی خود را دوست همه طرفهای دشمن جا زد. هم با اسرائیل دوستی اش را حفظ کرد، هم با ایران. هم با ترکیه و هم با کردها. هم با عربستان و هم با قطر.
جنگ سوریه، یک میدان آزمون و خطای فرماندهان نظامی روسیه بود تا در آن همه تاکتیک های جدید و سلاح های جدید را به آزمایش بگذارد و یک ویترین بزرگ برای صدور اسلحه برای خود درست کند.
در همان ایام، در عرصه بازار نفت، روسیه و عربستان در سال 2017 با هم بر سر کاهش تولید توافق کردند.
این توافق که "اوپک به علاوه" - OPEC-plus - نام داشت کمک کرد تا قیمت نفت که در سال 2016 به زیر بشکه ای 30 دلار رسیده بود بالا برود و امروز این قیمت به بشکه ای 60 دلار برسد.
از نگاه ناظران سیاسی بطور قطع آن موفقیت بدست نمی آمد اگر روسیه در این جایگاه رفیع منطقه ای نایستاده بود.
موفقیت در جنگ سوریه، همچنان موفقیت های جهانی برای روسیه درو می کند.
پوتین در نظر دارد اکتبر امسال یک اجلاس سران با حضور رهبران آفریقایی برگزار کند.
او مشاوران و شرکت های سری نظامی خود را به کمک چند باب از این کشورها که همگی از نظامهای دیکتاتوری و استبدادی هستند فرستاده است.
در آمریکای لاتین هم روسیه تمام قد ایستاده است و اجازه نمی دهد رژیم "نیکولاس مادورو" در ونزوئلا سقوط کند.
آمریکای لاتین نیمکره سیطره و نفوذ آمریکاست و امروز صدای واشنگتن از فضولی های روسیه در این نیمکره بلند شده است.
امروز این ستیزه ها برای روسیه دیگر ماهیت ایدئولوژیک ندارد. هدف صرفا منافع شخصی است.
اگر همه مساعی آمریکا تا چند وقت پیش این بود که خود را "قهرمان دمکراسی" جلوه بدهد، روسیه داعیه اش "دفاع از استبداد و حکومت های مطلقه" است.
اصولا نیت حقیقی پوتین از مداخله نظامی در سوریه صرفا این نبود که جان اسد و رژیم او را نجات بدهد و یا جلوی صدور جهادی گری از سوریه به روسیه را بگیرد.
به اعتقاد همه تحلیلگران سیاسی، هدف این بود که آن انزوای دیپلماتیک که بر سر ماجرای اوکراین بر روسیه عارض شده بود، رفع بشود.
چه شد در جایی که همه دیگران باختند، روسیه برد؟
یکی از عوامل، درس عبرت فراوانی بود که روسیه از تهاجم نظامی آمریکا به عراق آموخت.
روسیه در سوریه، تنها نقطه اتکایش بر قدرت هوایی اش در آسمان و نیروهای نیابتی بومی اش بر روی زمین بود.
پوتین ضمنا از تجربه "یوگنی پریماکوف" وزیر خارجه پیشین روسیه هم پند گرفت که یکی از "عربیست ها" بود.
یکی از تحلیلگران سیاسی روس می گوید:" دمشق به «سوچی» نزدیکتر است تا خیلی از پایتخت های اروپایی. روسیه احساس ارتباط نزدیک با خاورمیانه دارد که یک علت آن میراث امپراطوری روم شرقی است".
اتحاد جماهیر شوروی اولین کشوری بود که تولد اولین کشور یهود را به رسمیت شناخت و به آن از طریق "چکسلواکی" اسلحه می رساند.
اتحاد جماهیر شوروی اولین کشوری بود که در سال 1926 روابط دیپلماتیک با پادشاهی جدید آل سعود برقرار کرد.
عامل دیگر، فقدان نقطه نظرات مخالف در حیطه کار است.
پوتین در داخل چندان بابت اعمال مستبدانه زیر مهمیز افکار عمومی قرار ندارد.
در حالیکه رهبران غربی بدقت زیر نگاه تیزبین افکار عمومی و یا گروههای مدافع جامعه مدنی هستند.
سران عرب می گویند که اوباما به تبعیت از اصول و ارزشهای دمکراسی، "حسنی مبارک" را رها کرد در حالیکه پوتین تا آخر کنار اسد ایستاد.
شاید یکی از علل اینکه روسیه می تواند با همه بازیگران در منطقه صحبت کند، این است که او آمریکا نیست. اغلب اعراب، آمریکا را مهمترین نگاهبان خود می شناسند اما از آن می ترسند که آمریکا احساس کند این اعراب دیگر ارزشی برایش ندارند.
البته ناگفته نماند مسکو همانقدر که سرمست غرور است به همان میزان دلواپس است.
وسعت روسیه فوق العاده بزرگ است اما اقتصادش به اندازه اقتصاد کره جنوبی است. درآمد قابل عرضه روسیه فقط تا پنج سال دیگر دوام دارد.
با همه این تبلیغات و پروپاگاندای وسیعی که دولت پوتین در مورد "جنگ" می کند با این وجود مردم روسیه مخالف جنگ هستند.
نظرسنجی نهاد مستقل مرکز "لوادا" نشان داده که 35 درصد مردم روسیه مخالف سیاست های کشور در سوریه هستند و 51 درصد هم می گویند که عملیات نظامی روسیه در سوریه باید هرچه سریع تر جمع شود.
و اما چنانچه همه چیز خراب بشود و اوضاع به گونه ای دیگر در سوریه رقم بخورد که البته انتظار آن هم می رود، در آن صورت افکار عمومی روسیه بدجوری علیه پوتین قد علم خواهد کرد.
روسیه یک درس را از جنگ آمریکا در عراق نیاموخت اینکه، بردن یک پیروزی نظامی کوتاه مدت آسان تر است از خلق یک حل و فصل سیاسی پایدار.
در خصوص بازسازی روسیه، امروز هیچ کشوری به جز بازیگران اصلی جنگ، میل به مرمت ویرانی های این جنگ را ندارد. روسیه در سوریه در دام متحد بومی خود افتاده است. اسد آنقدر قوی هست که مقابل التماس های روسیه برای امتیاز دادن سیاسی بایستد؛ منتها آنقدر ضعیف هست که در مقابل تهدید مسکو مبنی بر به خطر افتادن حیات رژیمش کوتاه بیاید.
و اما همچنان خطراتی فاجعه آمیز در سوریه در انتظار مسکو است.
تقابل روسیه با ترکیه بر سر ادلب و یا بر سر تهاجم ترکیه برای به عقب راندن کردهای سوریه. همچنین خطر جنگ میان اسرائیل و ایران.
امروز تحلیلگران بسیاری در روسیه این مخاطره را "فروریختن یک خانه کاغذی" بر می شمرند.
کوتاه سخن آنکه قدرتی را که پوتین در تلاش است آن را در بیرون از مرزها تصاحب و مسجل کند تا در داخل قدرت و جایگاه خود را محکم کند، یک "قدرت شکننده" است.
آن رویای بوجود آوردن جهان چند قطبی که پوتین در سر می پروراند، امروز جز به حاشیه راندن روسیه کاری از پیش نبرده است.
روسیه یک قطب قدرت نیست و هرگز نمی تواند باشد. روسیه نه قدرت نظامی آمریکا را دارد و نه قدرت اقتصادی چین را.
امروز کمتر کسی در مسکو پیدا می شود که مایل باشد آمریکا افغانستان را ترک کند.
همه می دانند با رفتن آمریکا، جناح جنوبی روسیه چقدر ناامن خواهد شد.
روسیه سرمست از قدرت نمایی در سوریه، در رویای چند قطبی ساختن جهان است اما آیا قهرمان با اقتصادی هم عرض کره جنوبی، می تواند قطب قدرت در جهان باشد؟
امروز شاید پوتین با احساس غرور به آواز میهن پرستان روسی گوش فرا می دهد که می خوانند "به سوی برلین".
اما یادش نرود بعید نیست آنگاه فردا روزی بیاید که او ناگزیر باشد این آواز میهن پرستان را هم بشنود که می خوانند: " پسرانمان را به خانه برگردانید".

http://www.SecretNews.ir/fa/News/97717/اکونومیست--روسیه-به-قدرتی-جهانی-تبدیل-شده-است
بستن   چاپ