اخبار محرمانه -
رازهای یک تاجر؛ درباره اولین فروشنده نفت ایران در دوره تحریم
k ٥.٦
٢
سازندگی / متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
در فروردین ماه 1398، حدود 35 درصد از ارزش کل صادرات کالایی کشور (بدون احتساب نفت خام) به محصولات پتروشیمی، 14 درصد به میعانات گازی و 52 درصد به سایر کالاها تعلق داشته است. صادرات سایر کالاها که بخش عمده آن را کالاهای صنعتی تشکیل میدهد، کاهش 19 درصدی، داشته است.
بهردا مهرجو| 29 آبان ماه سال 87 دقیقا در گوشه سمت راست صفحه چهار روزنامه ایران، یک کادر آگهی با این عنوان درج شده بود: «با تاسف و اندوه درگذشت شادروان حاج ابوالفضل کرداحمدی را به فرزندان و خانواده محترم کرداحمدی تسلیت عرض مینمایم.» حتی در سایت جامعه تعلیمات اسلامی هم هیچ تصویری از او وجود ندارد. ابوالفضل کرداحمدی یک از بانفوذترین تجار یک قرن اخیر ایران بوده است. درمیان خاطرات بسیاری از نیروهای سیاسی بارها به او اشاره شده ولی تمامی تفسیرها از او کوتاه و مختصر بوده است. گفته میشود ابوالفضل کرداحمدی و یکی از فرزندانش از موثرترین نیروهای منتسب به حجتیه در دهه 60 شناخته میشدند و حداقل در میان طیف نیروهای مذهبی و بازاری دهه 40 تا 60 صاحب اعتبار بودهاند. میزان نفوذ آنها در میان فارغالتحصیلان مدرسه علوی و بخصوص شاگردان علامه کرباسچیان و رضا روزبه از هر دو نفر چهرهای نزدیک به «قدیس» ساخته است. دانشآموختگان علوی کرداحمدی را پدر معنوی خودشان میدانستند و در میان خاطراتشان بارها از عرفان نهفته در رفتار او صحبت به میان آورده بودند ولی کرداحمدی بیش از این عرفان و نفوذش در شبکههای سیاسی در سالهای پیش و پس از انقلاب صاحب نفوذ و ناشناخته است.
او کیست؟
هنگامی که چشم از جهان فروبست، 84 سال داشت. تجارت خانوادگی او «کاغذ» بود و در بازار به عنوان معروفترین فردی به شمار میآمد که حتی تا زمان فوت، نبض بازار کاغذ را در دست داشت. در میانه عمر با شیخ عباسعلی اسلامی، موسس جامعه تعلیمات اسلامی آَشنا شد. مدتی بعد با علامه و روزبه نیز پیوند پیدا کرد و در دسته حامیان مالی موثر راهاندازی مدارس اسلامی بهخصوص علوی، رفاه و نیکان درآمد. کرداحمدی به شدت شیفته کرباسچیان بود. در یکی از معدود نوشتههایی که از کرداحمدی باقی مانده چنین در مورد علامه نوشته است: «آنچه در شخصیت آقای علامه بارز بود این بود که ایشان با خودش تضاد و تناقض نداشت. به هر چیزی که اعتقاد و ایمان داشت، طبق آن عمل میکرد. عملش مطابق تفکرات و اعتقاداتش بود و آنچه را که معتقد بود در آن استقامت داشت و از آن هیچ تخطی نمیکرد و در آن هیچ تزلزلی نداشت. من شکی در زندگیاش ندیدم. او با یقین زندگی میکرد و به مرگ و قیامت اعتقاد داشت. ممکن است بگویید: مگر ما اعتقاد نداریم؟ نه، اعتقاد او مثل ما نبود. اگر ما قبول داشته باشیم قیامتی هست، بعضی از کارها را نمیکنیم. ایشان به آخرت اعتقاد داشت.»
ردپای او در تمام محافل بازاری دهه 40 و 50 وجود دارد. راهاندازی صندوق قرضالحسنه ذخیره جاوید و کمک به تاسیس تعداد دیگری از صندوقهای قرضالحسنه در کارنامه کرداحمدی ثبت شده است. اما خیلی پیش از اینها و در حوالی سال 1324 او هزینههای اصلی تاسیس مدرسه اسلامی جعفری اسلامی را در اختیار عباسعلی اسلامی گذاشت. مدرسهای که دانشآموختگان بنامی تحویل داد. افرادی مانند اکبر ترکان، محمدرضا نعمتزاده، شهید تندگویان، محمدعلی رجایی، پروفسور حمید مولانا و حتی حاج شیخ حسین انصاریان در این لیست قرار میگیرند. این مدرسه یک نسل پیش از علوی است. شاگردان نسل اول مدرسه علوی چندی قبل کتابی در مورد تربیت اسلامی منتشر کردند و نام ابوالفضل کرداحمدی را نیز در ردیف احمد توانا قرار دارد که یکی از مدرسان سرشناس حجتیه در تهران بود. مجتبی طالقانی فرزند آیتالله طالقانی مدتی قبل در گفتوگو با مهرنامه اشاره کرده بود: «صادق کرداحمدی، عبدالله اسفندیاری، حسین دائرالاسلام که مجاهد شد و حسین فلسفی برادرزاده فلسفی واعظ نزدیک بودم. یکی از معلمها دکتر رضا فیض بود که در ابتدا به ما خیلی نزدیک بود. جلساتمان را در خانه افراد میگذاشتیم. در واقع این جلسات از طرف ما، جلسات تحقیقاتی و پژوهشی بود ولی برای افرادی مثل دکتر توانا یک نوع یارگیری بود برای انجمن حجتیه.» صادق فرزند حاج ابوالفضل در این جلسات شرکت میکرد. با این وجود در مورد زندگی کرداحمدی اطلاعات چندانی وجود ندارد. در بحبوحه انقلاب از سوی مهدی بازرگان و هاشمی رفسنجانی در کمیته تنظیم اعتصابات مسئول ساماندهی امور گمرکی شد و مدتی بعد از پیروزی انقلاب نیز امام خمینی در حکمی او را به عنوان یکی از نمایندگان خود در اتاق بازرگانی منصوب کرد. در میانه دهه 60 او بهطور مطلق از عالم سیاست فاصله گرفت.
نفت فروش
در زندگی سیاسی و اقتصادی ابوالفضل کرداحمدی نقطه عطفی وجود دارد. معتبرترین تاجر کاغذ ایران بیشترین واردات را از ژاپن داشت. حوالی سال 64
دولت برای فروش نفت دچار بحران شده بود. مرحوم عالینسب به عنوان مشاور اقتصادی میرحسین موسوی، ارتباط نزدیکی با کرداحمدی داشت و هر دو در هیات امنای جامعه تعلیمات اسلامی هم حضور داشتند. کرداحمدی برای نخستوزیر هم چهرهای شناختهشده بود و به همین سبب او به عنوان یک تاجر خوشنام ایرانی مامور میشود به ژاپن سفر کند و مایحتاج مورد نیاز کشور را به ارزش دو میلیارد دلار تهیه کند. یکی از افرادی که در این جلسات مذاکره کرداحمدی حضور داشته روایت میکند حاجآقا زبان انگلیسی دستوپاشکسته میدانست. با این وجود حرفهای هر دو طرف ترجمه میشد. او به موسسه معروف «جترو» رفته بود. سازمانی که از طرف
دولت ژاپن مامور تجارت خارجی این کشور است. گفتوگوهای اولیه میان هیاتی از جترو و سه نفر همراه کرداحمدی آغاز میشود. در این مذاکرات تجار ایرانی لیستی بلندبالا در اختیار ژاپنیها قرار میدهند. جترو یک هفته زمان برای بررسی میخواهد. پس از یک هفته آنها لیست را تایید میکنند و با خوشحالی ابراز میکنند آمادگی فروش تمامی کالاهای سفارش شده را به کرداحمدی دارند. در این فاصله چند تاجر سرشناس ژاپنی اعتبار کرداحمدی را برای دولتشان تایید کرده بودند. مذاکرات به پرداخت میرسد. کرداحمدی از طرف ژاپنی تخفیف میخواهد و در نهایت و پس از سه روز مذاکره اضافه به تخفیف 20 درصدی هم میرسد.
بالاخره طرف ژاپنی پای عقد قرارداد میآید. کرداحمدی به آنها میگوید؛ متاسفانه پولی در کار نیست. یکی از نزدیکان او نقل میکند: «وقتی گفت پول نیست، طرف ژاپنی شوکه شد که خب چرا برای خرید آمدید؟ حاج آقا گفت حالا پول نداریم ولی میتوانیم به شما معادل 2 میلیارد دلار نفت بدهیم. شما نفت را بگیرید و اصلا گرانتر بفروشید و سودش هم گوارای وجودتان. ژاپنیها مقداری تامل کردند و بعد گفتند قبول است. کجا نفت را تحویل بگیریم؟ حاج آقا گفتند مشکل همین است که نفت اینجا هم نیست و باید ترتیبی بدهیم که در یک کشور ثانی نفت را به شما برسانیم که این دیگر در تخصص شماست.» حتی اگر در شیوه بیان این مذاکرات اغراق هم صورت گرفته باشد ولی در نهایت دو میلیارد دلار کالا با همین مذاکرات وارد کشور شد. علینقی خاموشی از چهرههای نزدیک به کرداحمدی مدتی بعد گفته بود ایران با این روش نزدیک 400 هزار بشکه نفت به ژاپن فروخته بود. پس از این معامله او برای همیشه از حضور در جریان خرید و فروشهای کلان کنار کشید و ترجیح داد به تجارت کاغذ و حضورش در محافل خیریه بپردازد. اما داستان نفتفروشی این پیرمرد بازاری سالها در محافل اقتصادی ایران نقل میشد. کرداحمدی هنوز هم یکی از چهرههای ناشناخته اقتصاد ایران است. یک جمله طلایی از او بازمانده که شخصیتش را نشان میدهد: «مقبرهای در قم یا حضرت عبدالعظیم به ایشان (علامه) پیشنهاد داده شده بود ولی ایشان نپذیرفت. اگر میپذیرفت ارادت من به ایشان خدشهدار میشد. ایشان در کنار خلقالله دفن شد ولی اسمش باقی است.»
http://www.SecretNews.ir/fa/News/98397/رازهای-یک-تاجر؛-درباره-اولین-فروشنده-نفت-ایران-در-دوره-تحریم